رویای لینکلن

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

معمولا ادعای کسانی که می گویند خوابهایشان به حقیقت می پیوندد چندان جدی گرفته نمیشود. حتی وقتی پرزیدنت آبراهام لینکلن در 1865 از رویای خود با اطرافیانش سخن گفت کسی خواب او را باور نکرد.  لینکلن خواب را برای یکی از دوستانش تعریف کرد. وارد هیل لامون خواب رئیس جمهور را یادداشت کرد. « حدود ده شب قبل دیر وقت به خواب رفتم، در خواب دیدم سکوت مرگباری اطرافم را گرفته، سپس نجواهای آرامی در اطرافم شنیدم. مثل آن بود عده ای می گریستند. از رختخواب برخاستم و به طبقه ی پایین رفتم.

در آنجا نجواها تبدیل به گریه هایی تلخ شد. اما عزاداران نامرئی بودند. از اتاقی به اتاق دیگر رفتم. هیچ موجود زنده ای را ندیدم اما صدای گریه ادامه داشت. متحوش و نگران شده بودم. سعی داشتم علت این حالت اسرار آمیز را دریابم. به اتاق شرقی رسیدم. در آنجا با منظره ی ناخوشایندی مواجه شدم. در برابرم کفنی بود. جسدی روی آن قرار داشت. گارد احترام در اطراف جسد بودند و مردم با حالتی اندوهناک به جسد می نگریستند.

از سربازی پرسیدم:« چه کسی در کاخ سفید مرده؟»

او پاسخ داد:« رئیس جمهور. جنایتکاری او را کشت.»

چند روز بعد در 14 آوریل لینکلن توسط جان ویلکی بوث در تاتر فورد واشنگتن به قتل رسید. جسد او به اتاق شرقی کاخ سفید برده شد.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...