اسامی و صفات شیطان

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

مذئوم مدموره: یعنی ذلیلانه و با خواری رانده شده، راندن به قهر و غلبه؛ طرد کردن از رحمت؛ معیوب شده؛ ننگ و عار و تمام این ها درباره شیطان صادق است؛ چون او را با خفت و خواری و با قهر و غلبه از بهشت بیرون کردند.

شیطان

برای شیطان اسامی و صفات متعددی ذکر شده و آن ها از این قرارند:

چهره ی ابلیس،چهره ی تکبر و عصیان، نخوت و تمرد، خودخواهی و خودمحوری و مظهر غرور و خود برتربینی است.

لفظ ابلیس، به صورت مفرد، یازده بار در قرآن آمده که جز دو مورد بقیه مربوط به خلقت آدم (ع) است. از جمله: «همانا شما آدمیان را بیافریدیم و سپس شکل دادیم پس از آن به فرشتگان امر کردیم تا بر آدم سجده کنند؛ همه سجده کردند، جز ابلیس، که از سجده کنندگان نبود.»

«فرشتگان را فرمان دادیم که ار آدم سجده کنند؛ همه سجده کردند، جز ابلیس، که سرپیچی و تکبر نمود و از کافران گردید.»

«چون فرمان سجده بر آدم رسید، همگی اطاعت کردند جز ابلیس، که از سجده بر آدم امتناع ورزید. خداوند فرمود: ای ابلیس! چه شد تو را که با دیگران بر آدم سجده نکردی؟»

«ابلیس گمان باطل خود را به صورت صدق و حقیقت، در نظر مردم جلوه داد تا جز گروه اندکی از اهل ایمان، همه او را تصدیق کردند و پیرو او شدند.»

«کافران و معبودان آن ها (همگی) به رو، در آتش جنم در آیند و با تمام سپاه و لشگریان ابلیس به دوزخ وارد گردند»؛ زیرا آنان پیروان او هستند.

و نیز در نهج البلاغه یازده مرتبه کلمه ابلیس آمده است:

چه تلبیس بلیس منظور شد ملائک پی سجده مأمور شد

یکایک بدین سجده اقرار کرد جز ابلیس کز سجده انکار کرد

به خود گفت من ز آتش او ز خاک گر از سجده روی از تو تابم چه باک

تکبر به سویش چه آورد روی بشد طوقی از لعنتش در گلوی

به معنای چیز وسوسه گر، وسوسه کننده؛ کلامی که در باطن انسان می گذرد از درون خود انسان بجوشد یا شیطان و یا از کس دیگری- که از بیرون عامل آن شود وسواس گویند. وسواس در اصل صدای آهسته است که از به هم خوردن زینت آلاتبر می خیزد و به هر صدای آهسته ای هم گفته می شود. معنای دیگر آن افکار بد نامطلوب و مضری است که به ذهن انسان خطور می کند. یا با صدای آهسته به سوی چیزی دعوت کردن و مخفیانه در قلب کسی نفوذ نمودن هم وسوسه نام دارد. کلمه و ماده ی وسواس در قرآن 4 بار استعمال شده:

به معنای کنار رفتن، عقب گرد کردن و پنهان شدن است، چون هنگامی که انسان به یاد خدا بیفتد و نام او را ببرد، شیطان عقب گرد می کند، پنهان و مخفی می شود. ین واژه نیز به چند چیز اعتبار معنای خاصی پیدا می کند؛ مثلا" رجوع کردن و برگشتن به این اعتبار که انسان وقتی از خدا غافل شد و او را فراموش کرد، شیطان برای وسوسه و اغوا نمودن بر می گردد. پنهان کاری، از این رو که انسان وجود وسوسه را کمتر حس می کند، و همه جا هست، با ظاهری آراسته می آید و خود را در لعابی از حق، در پوسته ای از راست در لباس عبادت و گمراهی در پوشش هدایت، جلوه گر می شود.

عزازیل: این کلمه لغت «عبری» است و به معنی عزیز شده؛ کسی که در میان ملائکه عزیز و با احترام بوده، کسی که عزت و توانایی ظاهری داشته باشد. شیطان را از این رو عزازیل گفته اند که در میان ملائکه عزیز و با احترام و در عبارت خدا کوشا و سخت مقام بوده است

حضرت عبدالعظیم می فرماید: از امام هادی (ع) شنیدم که می فرمود: «رجیم» یعنی رانده شده از مواضع خیر، هیچ مؤمنی آن ملعون را به یاد نمی آورد مگر آن که بر او اعن نماید. در علم خدا گشته است: هنگامی که حضرت مهدی (عج) قیام کند مؤمنی نیست مگر آن که شیطان را سنگ می زند.

این کلمه لغت «عبری» است و به معنی عزیز شده؛ کسی که در میان ملائکه عزیز و با احترام بوده، کسی که عزت و توانایی ظاهری داشته باشد. شیطان را از این رو عزازیل گفته اند که در میان ملائکه عزیز و با احترام و در عبادت خدا کوشا و سخت مقام بوده است.

در حدیث طولانی امیر المؤمنین نقل شده که: از آن حضرت سؤال شد: ابلیس در میان ملائکه ی آسمان چه بوده؟ آن حضرت فرمود: حارث.

یکی از صفات شیطان است. به معنای پست و ذلیل، ذلیل بودن به واسطه رفتن عزت و حکومت و استقلال؛ از بین رفتن حیثیت و مقام و حقیر و زبدن بودن و...

شیطان

بعد از آن که شیطان انسان را سجده نکرد و در مقابل خدا تکبر نمود، خداوند خطاب به او کرد و فرمود: «فَاخرُج اِنَّک مِنَ الصّاغِرینَ» ؛ از بهشت خارج شو، زیرا تو از افراد ذلیل و زبون و درمانده و پستی.

به خاطر سجده نکردن از مقام عزت و بلندی به زیر افتادی و سرنگون شدی. نه این که سود نبری بلکه ضرر و زیان هم کردی.

8 و 9. مذئوم مدموره:

یعنی ذلیلانه و با خواری رانده شده، راندن به قهر و غلبه؛ طرد کردن از رحمت؛ معیوب شده؛ ننگ و عار و تمام این ها درباره شیطان صادق است؛ چون او را با خفت و خواری و با قهر و غلبه از بهشت بیرون کردند.

سرزنش شده؛ زیرا خداوند بعد از آن که شیطان سجده نکرد او را سرزنش کرده و خطاب نمود: چرا سجده نکردی؟ آیا کافر شدی یا از بلند مرتبه گان بودی؟

یعنی راه هلاکت را در پیش گرفتن نومیدی از رحمت خدا؛ گمراه شدن و گمراه کردن؛ کاری جاهلانه که از اعتقاد نادرست و فاسد سرچشمه گرفته و جهل و نادانی که ناشی از غفلت باشد؛ از مقصد بازماندن و به مقصد نرسیدن.چون شیطان در آغاز خودش گمراه شد و بعدا"حضرت آدم و اولاد او را گمراه نمود، و آن اعتقاد فاسد و نادرست خود را ظاهر کرد، از مقصد خودش بازماند و از رحمت خدا نا امید شد.

یعنی قوی، پر زور، زیرک، گردنکش و خبیث؛ اگر جن خبیث باشد همان را شیطان می گویند و یا اگر با داشتن خباثت و شرارت نیروی زیادی هم داشته باشد عفریت نامیده می شود. همان طور که در داستان حضرت سلیمان آمده، وقتی که حضرت فرمود: چه کسی تخت بلقیس را برای من می آورد؟ عفریتی از جن گفت: من آورم، معلوم می شود که به اسم اعظم واقف بوده است؛ زیرا می خواست در یک مدت کمی تخت را که صدها کیلو متر از آن جا دور بود بیاورد.

13 و 14. مارید و مرید:

که معنی هر دو تقریبا" یکی است و به معنی شیطان سرکش و متمرد، ظلم و عصیان گر؛ بی شخصیت اعم از انسان و جن و شیطان، عاری از خیر و نیکی و برکت و فایده و (شَیطانٌ مارِد وَ شَیطانا" مَریدا".) در قرآن به همین معنی آمده است.

یعنی راه هلاکت را در پیش گرفتن نومیدی از رحمت خدا؛ گمراه شدن و گمراه کردن؛ کاری جاهلانه که از اعتقاد نادرست و فاسد سرچشمه گرفته و جهل و نادانی که ناشی از غفلت باشد؛ از مقصد بازماندن و به مقصد نرسیدن.چون شیطان در آغاز خودش گمراه شد و بعدا"حضرت آدم و اولاد او را گمراه نمود، و آن اعتقاد فاسد و نادرست خود را ظاهر کرد، از مقصد خودش بازماند و از رحمت خدا نا امید شد

مرحوم علامه ی مجلسی می گوید: یکی از نام های شیطان شیصبان است. و به بنی عباس هم بنو شیصبان می گویند؛ زیرا شیطان در نطفه ی بعضی از آن ها رسوخ کرده بود.

به خواب مؤمنان می آید و آنان را اذیت می کند.

یکی از دختران ابلیس «لبینی» است و لقبی برای ابلیس است.

22 و 23. نائل و ابوالجان است.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...