نام شیطان از اول آفرینش وی شیطان بوده، یا از زمان رانده شدنش از درگاه حق شیطان نام گرفت؟

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

با توجه به اختلافی که در اصل و ریشه واژه شیطان وجود دارد در معنای آن نیز اختلاف است؛ از این رو نخست لازم است کنکاشی پیرامون معنای شیطان داشته باشیم.

دست کم سه دیدگاه پیرامون مفهوم شیطان وجود دارد که در ذیل بیان می کنیم.

الف. شیطان از ماده شاط و الف و نون آن زائد است بر وزن فعلان، و معناى شاط احتراق و شعله‏ور شدن از غضب و خشم است.[1]

ب. از ریشه "شاطن" و شیطان به معناى" خبیث و پست" آمده است.[2]

ج. برخی گفته اند نون شیطان جزو اصل کلمه است و آن از شطن یشطن می باشد. شطن به معناى دور شدن است.[3] بنابر این شیطان به معناى دور شده از خیر است.[4]

بر اساس معانی ای که برای شیطان گفته شد، وجه تسمیه شیطان به این نام، عبارت است از:

بنابر سخن اول؛ با توجه به این که ابلیس به واسطه بندگى بندگان، خشمناک و عصبانی می شود او را شیطان گفتند.[5]

بنابر معنای دوم؛ با توجه به این که ابلیس موجود خبیث و پست، همچنین سرکش و متمرد است، شیطان بر او اطلاق مى‏شود.[6]

بر اساس مفهوم سوم؛ شیطان را از این جهت شیطان گفتند که رانده و دور شده از درگاه خداوند است، چنانچه خداوند می فرماید: فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ».[7]

گفتنی است با توجه به معانی متعدّدی که برای شیطان بیان شد؛ از این جهت بر هر شخص متمرّد و سرکشى شیطان اطلاق می شود.[8] اعم از این که انسان باشد و یا جن و یا از جنبندگان دیگر.[9] آیه شریفه 112 سوره انعام نیز بر همین مطلب دلالت می کند.[10]

نتیجه: نام شیطان یا ابلیس در لغت عبرانى (یا در سریانی[11]) عزازیل است، و در عربى حارث،[12] برخی نیز گفته اند که نامش نابل و کنیه اش ابا کدوس بود؛[13] بنابر این نام شیطان از اول شیطان نبوده است، بلکه هنگامی که از فرمان الاهی سرپیچی نمود شیطان نام گرفت.

[1]-طیب، سید عبد الحسین‏، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 399، انتشارات اسلام‏، چاپ دوم، تهران‏، 1378 ش‏ .

[2]-مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏1، ص 191 و 192، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، تهران‏، 1374 ش‏ ‏.

[3]-مصطفوى، حسن‏، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‏6، ص 61، بنگاه ترجمه و نشر کتاب‏، تهران، 1360 ش‏.

[4]-أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 399.

[5]-همان.

[6]-تفسیر نمونه، ج ‏1، ص 191 و 192.

[7]-حجر، 34؛ صاد، 77؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 399.

[8]-أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 399 .

[9]-تفسیر نمونه، ج ‏1، ص 191 و 192.

[10]-وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ.

[11]-اسفراینى، ابوالمظفر شاهفور بن طاهر، تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، تحقیق: هروى، نجیب مایل و الهى خراسانى‏، على اکبر، ج ‏3، ص 1319، ‏انتشارات علمى و فرهنگى‏، چاپ اول، تهران، 1375 ش‏.

[12]-علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 60، ص 308، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق؛ تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، ج‏3، ص: 1319.

[13]-بروجردى، سید حسین‏، تفسیر الصراط المستقیم، تحقیق: بروجردى، غلامرضا مولانا، ج ‏5، ص 258، موسسه انصاریان‏، چاپ اول، قم‏، 1416 ق‏.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...