تقسیم‌بندی عالم هستی

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

عالم هستی از لایه‌های شناخته شده‌ای تشکیل شده است که مرزهای دقیقی دارد. در این تقسیم‌بندی هیچ‌گونه شک و تردیدی نمی‌باشد. اما پیش از وارد شدن به بحث باید نظری بیافکنیم به یک بحث قدیمی علم منطق به نام «وحدت و کثرت».

از دیدگاه من «وحدت و کثرت» و کثرت الزاماً باید از دو دیدگاه مطرح شود:

الف - «وحدت و کثرت» از دیدگاه عالم خلقت: این بدان معنا می‌باشد که خلقت متناظر «وجود» است و در این میان، عدمی وجود ندارد. اصولاً عدم ایده‌ای در مقابل وجود می‌باشد که زائیده «تصور» ذهن بود و در عالم نمی‌توان برای آن «مصداق» جست.

بنابراین هرچه هست و به هر شکلی هست «وجود» است. حتی خود خداوند نیست نیز وجود است. آنچه از تعالیم دینی برمی‌آید این است که عدم یک بار تحقق می‌یابد و آن نیز از بین رفتن بدی‌ها و در رأس آن شیطان در روز قیامت است. البته به تعبیری می‌توان گفت در آن زمان نیز صفت وجودی از شیطان گرفته خواهد شد. گویی که اصلاً نبوده است.

ب - «وحدت و کثرت» از دیدگاه دفعات خلقت: هم تعالیم مذهبی و هم فرضیات علمی هر کدام به اشاره می‌کنند به آغاز زمان. از دیدگاه مذهبی ازل زمانی است ابتدا ندارد. اگرچه در دیدگاه اول اینگونه برداشت می‌شود که مراد زمانی است که ابتد ا ندارد. اما این زمان متعلق به خداوند است که فاقد نقطه آغاز است و و همینطور در مورد عدم وجو زمان نقطه پایان که باز هم متعلق به خداوند است. اما ازل و ابد برای عالم وجود که مخلوق میباشند همانا آغاز خلقت تا قیامت است.

در این مورد می‌توان دو برداشت داشت. برداشت اول می‌تواند شامل این باشد که خلقت توسط خداوند آغازی داشته است و زمانی نیز به پایان خواهد رسید و داستانهای آخرت و قیامت که همه بر آن واقف هستیم. و البته این امر یک بار آغاز و یک بار به انتها خواهد رسید. برداشت دوم کمی پیچیده‌تر است. در این برداشت می‌توان اینگونه گفت که از آنجا که خداوند خالق همه چیز است از جمله زمان، بنابراین می‌تواند زمان را به راه بیاندازد و متوقف کند. یعنی ممکن است ما در ازل و ابد اول یا چندم و یا حتی آخر باشیم. در اینجا هر ازل و ابدی داخل جفت گیومه‌ای است و شماره‌ای دارد و همه آنها کثرتی را تشکیل می‌دهند که چون دارای خالق واحد هستند در مجموع وحدت را تشکیل می‌دهند.

حال که با خلقت آشنا شدیم به مراتب چهارگانه عالم وارد می‌شویم. اما به راستی عالم چیست؟ در اصطلاحات فلسفی کلمة «عالم» به آن موجود یا موجوداتی اطلاق می‌شود که از نظر مراتب کلی وجود، درجة خاصی را اشغال کرده باشند، بطوری که محیط و مسلط بر تمام مادون خود و محاط در مافوق خود هستند؛ طبق این اصطلاح، تمام اجسام و جسمانیات با اینکه اجناس و انواع متعددی هستند یک «عالم» بشمار می‌روند یعنی تمام موجودات طبیعت، در «عرض» یکدیگر هستند نه در طول یکدیگر؛ زیرا هیچ کدام احاطة وجودی بر انواع و اجناس دیگر ندارند. پس مقصود ما از عالم، موجود یا گروه موجوداتی است که در مجموع هستی، مرتبه ای خاص را اشغال کرده و در عرض هم می باشند.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...