مدّعیان سفارت و نیابت- قسمت چهارم

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

دعوی سفارت، همان ادعای ارتباط با امام حجّت(ع) در زمان غیبت کبرا است. مدعیان سفارت، ادعا می‌کنند که احکام شرعی و مسائل فقهی را از امام(ع) دریافت می‌کنند؛ گاهی این احکام و مسائل درست و راست و مبتنی بر نظر فقها است و برخی از آنها نیز نادرست و باطل است.

  • اشاره:

پیش از این، به معرفی گروه‌های مدّعی سفارت و نیابت امام زمان(ع) در بحرین و عراق پرداختیم. در بخش اول  از این قسمت، دیدگاه علمای عراق را در برابر گروه انصارالمهدی که رهبر آنان ـ احمد الحسن ـ خود را یمانی موعود می‌دانست، می‌خوانیم. در بخش دوم نیز، موضوع ادعای مهدویت را بررسی خواهیم کرد.

  • اقدام علمای عراق در برابر گروه یمانی

علمای عراق به رویارویی با جنبش مشکوک احمد حسن که از جانب دشمنان اسلام و دستگاه‌های اطلاعاتی کشورهای غربی علیه اسلام، تشیع1 و به ویژه بر ضدّ مستحکم‌ترین دژ این مذهب یعنی مرجعیت کارگردانی و هدایت می‌شد، پرداختند. علما، اقداماتی را برای کشف حقیقت جنبش و جلوگیری از گسترش آن انجام دادند. از جمله این اقدامات، موارد ذیل بود:

ـ مناظرة دفتر آیت‌الله سیستانی با آنها،

ـ مناظرة دفتر شهید محمد صادق صدر(ره)، در بصره و بغداد،

ـ مناظرة دفتر سید محمود الحسنی در العماره،

ـ دعوت مناظرة شیخ علی کورانی از آنها و فرار آنها از این کار

شیخ کورانی، احمد حسن را یک شخص بسیار ناآگاه توصیف کرد و گفت: «احمد حسن از مناظره می‌گریزد و هنگامی که ما از او در مورد معجزاتش پرسش می‌کنیم ـ معجزاتی که از نظر او تأییدکنندة این وصایت او از امام مهدی(عج) است ـ از پاسخ گفتن ابا می‌کند».2 اما خطر این گروه، همچنان پابرجاست و کشف حقیقت آن، نیازمند تلاش و وقت بیشتری است. در اینجا خالی از فایده نیست که اشاره‌ای به توقیع شریفی که از امام زمان(ع) خطاب به نماینده‌اش ـ سمری ـ صادر شده و در کتاب کمال‌الدین آمده است، داشته باشیم:

شیخ صدوق ـ که خداوند او را قرین رحمت خود کند ـ روایت کرده است:

«ابومحمد احمد بن الحسن المکتب برای ما روایت کرد و گفت: در سالی که شیخ ابوالحسن علی بن محمد السمری(قدّس سره) در آن وفات یافت، در بغداد بودم. چند روز پیش از وفات او به دیدارش رفتم و او توقیعی را به من نشان داد که مضمون آن چنین بود:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای علی بن محمد السمری، خداوند بزرگ در مصیبت درگذشت تو پاداش برادران دینی‌ات را افزون کند. تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت، بنابراین کارهایت را سامان ده و به پایان بر و کسی را به عنوان جانشین پس از خود تعیین مکن، زیرا غیبت دوم [تامّ و کامل] آغاز شده است. بنابراین، پس از این هیچ ظهوری مگر به اذن خداوند عزوجل نخواهد بود و این ظهور نیز پس از گذشت زمان بسیار و پس از سنگدلی مردم و پس از زمانی که زمین سرشار از ستم شود، خواهد بود. در این زمان کسانی نزد شیعیان ما می‌آیند و ادعای مشاهده [مرا] می‌کنند. آگاه باش، هر که پیش از خروج سفیانی و صیحه، ادعای دیدار و مشاهدة مرا کند، [بسیار] دروغگو است و افترا می‌بندد. لاحول و لاقوّة إلّا بالله العلیّ العظیم.3

 علامه مجلسی پس از نقل این توقیع، گفته است: شاید منظور از این، کسانی باشند که ادعای مشاهده امام و نیابت از ایشان را می‌کنند و می‌گویند آنها همانند نایبان امام زمان(ع) اخباری از جانب ایشان به شیعیان می‌رسانند.4 این نکته‌ای است که برخی از علما برای تکذیب مشاهدة امام در دوران غیبت کبرا به آن استناد می‌کنند و از نظر آنها هر کس ادعای نیابت یا تبلیغ از جانب امام(ع) کند، دروغگو است و تقریباً تمام علما در مورد این مسئله اتفاق نظر دارند.

  • فتوای مراجع تقلید

در ماه جمادی‌الثانی سال 1427 ق. سؤالی از مراجع عظام شیعه در مورد مدعیان ارتباط با امام زمان(ع) شد. در آن سؤال به موارد ذیل اشاره و از آنها نظرخواهی شده بود: 1. دیدن امام مهدی(ع) 2. اینکه برخی ادعا می‌کنند رابط میان امام مهدی(ع) و مردم هستند و نامه‌ها و پیام‌های مردم را به ایشان می‌رسانند. 3. کسانی که ادعا می‌کنند اوامری از جانب امام صادر شده و مردم باید بدان عمل کنند 4. برخی ادعا می‌کنند از جانب امام(ع) تأیید شده‌اند. مراجع عظام طیّ فتواهایی، بر کذب و نادرست بودن چنین ادعاهایی تأکید کردند. برخی از مراجع عظام که چنین حکمی را صادر فرمودند، عبارتند از:

مدعیان ارتباط با امام(ع) یا مدعیان نیابت از ایشان، از عشق و علاقة ما به امام(ع) سوءاستفاده می‌کنند. آنها به خوبی از میزان عشق و تعلّق خاطر ما به امامت آگاهند و با استفاده از این، دام‌هایی برای اشخاص ساده‌لوح و ضعیف‌الایمان می‌تنند. در اینجا ما به یک نمونه که در اخبار آمده است، اشاره می‌کنیم:

«مردی که [در ایران] ادعای ارتباط با امام مهدی(ع) را داشت، دستگیر شد.

محمود 37 ساله در شهر زنجان، یک مرکز دعا و حرزنویسی به وجود آورده بود و ادعا می‌کرد پیوسته با امام زمان(ع) در ارتباط است. برخی از شهروندان ساده‌لوح، برخی از دانشجویان و دختران از جمله مهم‌ترین مشتری‌های این شخص حیله‌گر بودند. او در مدت کوتاهی از طریق دعاها و حرزهایی که ادعا می‌کرد از طرف امام مهدی(ع) است، ثروت بسیار زیادی به دست آورد.

نیروهای امنیتی ایران نیز، از وی غافل نبوده، در کمین او بودند و در آغاز اطلاعاتی در مورد او کسب کرده، تحقیقات کافی در مورد او و قربانیان این دروغگو و شیّاد به عمل آوردند. پس از آن، دستور قضایی برای بازرسی منزل او به عمل آمد و دستگیر شد.

نیروهای امنیتی در محل زندگی‌اش، مقدار زیادی تریاک، مواد مخدر، شمشیر، عصا، شال‌ها و کلاه‌های سبز و کتاب‌های ورد و دعا پیدا کردند.

این نیروها دریافتند که یک دختر بیست سالة تهرانی به شدت تحت تأثیر او قرار گرفته و در خانه‌اش ماندگار شده بود. این شخص در آستانة عزیمت به سمت تهران همراه با آن دختر بود تا دوستان وی را نیز بفریبد و از این راه حدود 30هزار دلار به دست آورد».5

  • ادعای سفارت

دعوی سفارت، همان ادعای ارتباط با امام حجّت(ع) در زمان غیبت کبرا است. مدعیان سفارت، ادعا می‌کنند که احکام شرعی و مسائل فقهی را از امام(ع) دریافت می‌کنند؛ گاهی این احکام و مسائل درست و راست و مبتنی بر نظر فقها است و برخی از آنها نیز نادرست و باطل است.

اما خطر اصلی چنین اشخاصی در این نهفته است که آنها اعتقاد دارند، مردم از فقیهان بی‌نیاز هستند زیرا فقها (بر اساس اصول اجتهاد و فقه) براساس ظاهر امور، حکم صادر می‌کنند. از نظر مدعیان، این دوران با ظهور سفیر یا نمایندة امام ـ یعنی خود این اشخاص ـ که مستقیماً به امام وصل است، به پایان رسیده است. از نظر آنها، سفیر و نمایندة امام احکام و مسائل واقعی و راستین را مستقیماً از امام دریافت می‌کند و به مردم ابلاغ می‌نماید. شایان ذکر است که جایگاه امامت و ارتباط با امامت از نظر مالی و اجتماعی اهمیت زیادی دارد. علما و فقها ادعای سفارت و بابیت را به ویژه زمانی که کسی، چیزی را به امام نسبت می‌دهد، باطل و حرام دانسته‌اند. علاوه بر این اگر مدعیان، چیزی را به امام نسبت دهند که ایشان نفرموده یا انجام نداده باشند، این دروغ بستن بر امام نیز هست و به همین دلیل این‌گونه اعمال و رفتارها بسیار خطرناک بوده، مجازات سنگینی دارد.

تاکنون مبحث ادعای سفارت امام(ع) را بیان کردیم. از اینجا به بعد به بحث دربارة ادعای مهدویت خواهیم پرداخت.

واقعیت تلخ و ناخوشایندی که امت اسلامی و مسلمانان با آن روبرو هستند، این است که، به دلیل افزایش ناکامی‌ها، شکست‌ها و وجود موانع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فکری برای مسلمانان، مدعیان مهدویت پیوسته در حال افزایش‌اند و تا زمانی که خطّ ستم و کارگردانان مستکبر آن همچنان با قدرت به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهد، فشارهای روانی نیز به تبع آن بر مسلمانان افزایش می‌یابد. در چنین اوضاعی، مجموعة مشکلات روانی، پی‌درپی و زنجیره‌وار در جوامع اسلامی پدید آمده که از آن جمله می‌توان سرگردانی، ناامیدی، گمراهی، موضع‌گیری‌های یأس‌آور و از دست دادن روح شکیبایی و پایداری، اظهار تردید در برخی معتقدات و دگرگونی احساسات را نام برد. این مشکلات به ویژه هنگامی که سختی‌ها زیاد شده و بر حجم فشارهای ستمگران و مستکبران افزوده می‌شود، نمود بیشتری می‌یابد.

وجود این شرایط در میان مسلمانان باعث شده که با اشخاصی برخورد کنیم که سراسر وجود آنها را نگرانی، آشفتگی، عدم تشخیص حقّ از باطل و ندانستن حقیقت زندگی، فراگرفته و این‌گونه در ظلمات طیّ مسیر می‌کنند و به پرواز در آسمان اوهام و خیالات واهی پرداخته یا گرفتار مرداب گمراهی و سرگردانی می‌شوند.

نمی‌توان گفت که حسّ شکست، سرخوردگی و حقارت همه مردم را فراگرفته، بلکه در میان مسلمانان متغیّرهای مثبتی نیز همچون وجود مژده‌ها و بشارت‌های نبوی دربارة وجود یک نجات‌بخش و خروج او در آخرالزمان، وجود دارد. اما کسانی که افکاری بیمار دارند، تحت تأثیر هوا و هوس نفسانی، از این‌گونه خبرها سوءاستفاده کرده، به مقابله با حقیقت می‌پردازند. این‌گونه اشخاص، با دیدگاهی نادرست و مسموم با مردم رفتار می‌کنند.

و این‌گونه، مدعیان و فریب‌کاران با سوءاستفاده از شرایط، مسلمانان را که مدت‌های مدیدی آرزوی ظهور آن منجی موعود را داشته‌اند می‌فریبند و این‌گونه شرایط را از نظر روانی برای اعلام ظهور مهدی‌های دروغین آماده می‌کنند. مهدی‌هایی که دارای هیچ یک از اوصاف واقعی نبوده و هنگام ظهورشان، هیچ یک از نشانه‌های ظهور به وقوع نپیوسته است.

بدین‌ترتیب، اشخاص ناامید و جستجوگری که با تمام توان در پی یافتن راه نجات هستند، برای سبک کردن بار روانی خود، به هر مهدی‌نمایی درمی‌آویزند تا خود را از رنج‌ها، ناکامی‌ها و شکست‌ها رهایی بخشند. زیرا ذوق و شوقی که مژدة ظهور مهدی(ع) در دل برخی به وجود می‌آورد، باعث شده، گمراهان دست به انجام کارهایی برای تغییر واقعیت موجود بزنند و با ایجاد واقعیت‌ها و شرایط روانی، که بر ذهن و فکر مسلمانان فشار وارد می‌آورد، نظر مردم را به سوی خود جلب کنند و به همین دلیل است که هر از چند گاهی، ما شاهد بروز و ظهور مهدیان دروغین هستیم.6

به دلیل اینکه بسیاری از گروه‌ها، اصول و قوانین درست این مسئله را نمی‌دانند و از مفاهیم اسلامی چندان آگاهی ندارند و نیز به دلیل وجود برخی از انحرافات در عقاید برخی مذاهب اسلامی، که ادعا می‌کنند مهدی(ع) در آخرالزمان متولد می‌شود، او از مردم عادی است، از پیش خود را نمی‌شناسد بلکه پس از آن دوران، حقیقت شخصیت و وظایفش به او الهام می‌شود، عرصه برای ادعای مهدویت باز نگه داشته، زمینه برای چنین دعاویی فراهم می‌شود و باعث می‌گردد انحرافات رفتاری بیشتری پیش بیاید.

از آنجا که دوران کنونی ما، دوران و زمان مهدی منتظر(ع)، همان نجات‌بخش بشریت بوده، هر لحظه انتظار ظهور و خروج ایشان می‌رود، در سال‌های اخیر در میان اهل سنّت، افرادی پا به عرصة وجود نهاده‌اند که ادعا می‌کنند مهدی موعود(ع) هستند و خداوند بلندمرتبه آنها را برای نجات بشریّت از ستم و فساد برانگیخته، یا این مأموریت را به آنها الهام کرده است، اما نتیجه همه این موارد، بهره‌برداری آنها از اشخاص ساده‌لوح و اختصاص جایگاه مهدویت به خویش است. اگر هم مردم به گرد آنها جمع شوند، موجب پراکندگی و چنددستگی و وارد ساختن زخم و ضربة جدیدی به پیکرة امّت اسلامی می‌شود.

در این بخش، با برخی از نمونه‌های مدعیان مهدویت که به تازگی در مناطق مختلف جهان اسلام سربرآورده‌اند، آشنا می‌شویم. البته پیش از آن، به طور بسیار خلاصه، به ذکر برخی از ادعاهای مهدویت در تاریخ اسلام می‌پردازیم.

توطئه بر ضدّ عقیدة مهدویت ابتدا، از دوران خلافت اموی آغاز شد. معاویه خود، مهدی(ع) را همان عیسی بن مریم(ع) می‌دانست. او گفت: «شما گمان کرده‌اید که یک پادشاه هاشمی و یک مهدی قائم از میان شما خواهد بود. در حالی که حقیقت این است که مهدی، همان عیسی بن مریم است و این امر در دست ماست تا آن را به او برسانیم».

بسیار روشن است که معاویه می‌خواست اندیشة مهدویت را در دین اسلام از میان ببرد و آن را از ویژگی‌ها و عقاید مسیحیت بداند، پس از آن نیز چنین ادعاهایی پیوسته وجود داشته است:

1- سبئیان امام علی(ع) را مهدی می‌دانستند.

2- کیسانیه، محمد بن حنفیه و پسرش ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه را مهدی می‌دانستند.

3- حسنیان، محمد بن عبدالله بن حسن را مهدی موعود می‌دانستند.

4- عباسیان، محمد بن عبدالله عباس را مهدی می‌دانستند.

5- ناووسیه، امام صادق(ع) را مهدی می‌دانستند.

6- اسماعیلیان، اسماعیل فرزند امام صادق(ع) را مهدی می‌دانستند.

7- فطحیه، عبدالله بن أفطح و فرزندش محمد بن عبدالله افطح را مهدی می‌دانستند.

8- واقفیه، امام کاظم(ع) را امام مهدی می‌دانستند.

9- محمدیه، محمد، فرزند امام هادی(ع) را مهدی می‌دانستند. اینان نیز همانند اسماعیلیان، معتقدند که محمد در زمان حیات پدرش وفات نیافته بلکه اصرار دارند ایشان زنده است و از نظرها غایب شده و همان مهدی موعود است.

10- برخی دیگر، امام حسن عسکری(ع) را مهدی دانسته، می‌گویند: «ایشان غایب شده و از خود فرزندی به جا نگذاشته است». برخی هم جعفر فرزند امام علی هادی را امام دانسته‌اند.

اینها به طور خلاصه، مهم‌ترین ادعاهای مهدویت در دوره‌های آغازین اسلام بوده است. اما پس از دوران غیبت صغرا نیز مدعیان زیادی پا به عرصه وجود نهادند که ما نام برخی از آنها را می‌آوریم.7

1- عبیدالله المهدی: او در سال 297 ق. با عنوان مهدی خروج و حکومت فاطمیان را بنیان‌گذاری کرد. وی شهر المهدیه را در یکی از سواحل تونس ساخت.

2- محمد بن عبدالله بن تُومَرت العلوی الحسن (485-524) معروف به مهدی هرغی: قبیله او به نام المصامده در مراکش سکونت داشته است. او در سال 497 ق. با عنوان مهدی، خروج و حکومت «موحّدین» را بنیان‌گذاری کرد.

3- ناصر لدین الله: او از خلفای عباسی بود که در سال 550 ق به دنیا آمد. ابن التعاویذی در دو بیت او را به عنوان مهدی موعود مدح کرده است.

«تو امام مهدی هستی، و ما امام به حق و موعودی جز تو نداریم.

خلاف و نادرست به نظر ما می‌آید، اگر کسی ادعای دیگری در مورد امام منتظر داشته باشد».

4- مردی به نام عباس الفاطمی: او در «غُماره» در سال‌های میان 690 تا 700 خروج و ادعا کرد که همان فاطمی موعود است. جمع کثیری از غُماره‌ای‌ها، به او پیوستند و در نهایت کشته شد.

5- مردی معروف به تویزری: تویزر یکی از فرقه‌های صوفیه است، او از رباط از قبیلة ماسه خروج کرد و ادعا کرد که همان مهدی فاطمی است. شمار زیادی از اهالی سوس و دیگر شهرها به گرویدند و در پایان او نیز به قتل رسید.

6- اسحاق البستی الزوی: او در دوران محمد چهارم، سلطان عثمانی در سال 986 خروج کرده، ادعای مهدویت داشت.

7- مردی از اهالی طرابلس: وی در سال 1219 در مصر ادعای مهدویت کرد. او بسیار زود به جنگ ضدّ فرانسوی‌ها پرداخت و همراه با شماری از یارانش به قتل رسید.

8- محمد احمد: او در سال 1260 ق. از سودان از قیبلة دنقله‌ای‌ها خروج کرد. او در جزیرة بنت ـ مقابل دنقلا ـ متولد شده بود.

9- مردی از تبار پیامر(ص): او در رباط عباد\ خروج کرده، خود را مهدی موعود می‌دانست. در آن زمان عده‌ای به دور او جمع شدند.

10- احمد بن احمد الکیال: او در آغاز ادعای امامت می‌کرد، سپس ادعای مهدویت کرد و فرقة «کیالیه» را به وجود آورد.

11- مهدی تهامه: در تهامه یمن در سال 1159 م. خروج و ادعا کرد که همان امام منتظر و موعود است. گروهی از عرب‌های صحرانشین به او گرویدند. او توانست حکومت «حمدانی‌ها» را در صنعا و حکومت «نجاحیه» را در «زبید» از میان ببرد.

12- احمد بن محمد الباریلی: او مهدی وهابی نیز خوانده می‌شود. در سال 1224 ق. در شهر بریلی هند به دنیا آمد. او خود را از نوادگان امام حسن(ع) معرفی می‌کرد. به هندوها و سیخی‌ها در پنجاب هند اعلام جنگ داد و پس از مدتی کشته شد. او با افکار و عقاید و دعوی‌هایش، راه را برای پیدایش قادیانیه هموار ساخت.

13- میرزا غلام احمد قادیانی: در سال 1826 م.از پنجاب هند خروج کرد و در آنجا با سیخی‌ها به عنوان اینکه او پیامبر است به جنگ پرداخت و فرقه قادیانه را که هنوز هم پیروانی در هند دارد، به وجود آورد.

14- محمد مهدی السنوسی: او از مراکش در نیمة قرن نوزدهم میلادی خروج کرد و کمی قبل از مرگش اعتراف کرد، مهدی موعود نیست.

15- علی محمد [باب] شیرازی: در شیراز در سال 1235 ق. به دنیا آمد. در ابتدا ادعا می‌کرد باب و طریق رسیدن به مهدی منتظر است و پس از مدتی خود را مهدی موعود دانست. وی هنگامی که دید اشخاص نادان بسیاری گرد او جمع شده‌اند، ادعای پیامبری کرد. و در پایان ادعای خداوندی نمود و در سال 1265 ق. اعدام شد.

16- مهدی سنگال: وی در سال 1828 در سنگال پا به عرصه وجود نهاد و ادعای مهدویت کرد. به شورش ضد حکومت وقت پرداخت، اما در پایان شکست خورد و کشته شد.

17- مهدی صومالی: محمد بن عبدالله در سال 1899 م ادعا کرد که او همان امام موعود و منتظر است. او مدت بیست سال در «اوجادین» در میان قبیله‌اش نفوذ داشت و با انگلیسی‌ها، ایتالیایی‌ها و حبشه‌ای‌ها به جنگ پرداخت و در سال 1920م. وفات یافت.8

این اشخاص، از جمله بارزترین و مهم‌ترین اشخاصی بوده‌اند که ادعای مهدویت داشتند و نام آنها در سند مدعیان دروغین مهدویت ثبت شده است.

در سال‌های اخیر نیز، افرادی پا به عرصه وجود نهاده‌اند که فریفته هوا و هوس نفسانی خود شده، به دروغ ادعای مهدویت کرده‌اند. گزارش‌های خبری و امنیتی حاکی از آن است که در حال حاضر ده‌ها نفر در جهان اسلام ادعای مهدویت دارند.

این پدیدة منحرف که تأثیر روانی و فکری زیان‌باری بر اندیشة مهدویت گذاشته، در حقیقت تکرار همان ادعاهای پیشین مهدویّت است و برخی می‌خواهند در جوامع اسلامی، لباس شخصیت این امام بزرگ را بر تن کرده، نقش او را بازی کنند و کارهایی را که ایشان پس از ظهور مبارکشان انجام می‌دهند، خودسرانه انجام دهند.

این پدیدة منحرف، هر از چند گاهی ظاهر شده، پس از مدتی از میان می‌رود و پیوسته ما اخباری می‌شنویم که شخص یا اشخاصی در مناطق زندگی خود ادعای مهدویت کرده‌اند. در قسمت آینده چندین نمونه از مشهورترین این‌گونه اشخاص می‌پردازیم.

ادامه دارد...

مجتبی الساده

مترجم: سیّد شاهپور حسینی

پی‌نوشت‌ها:

1- بنگرید: کتاب مؤامر\ التفریق بین الأدیان الإلهیه، تألیف دکتر مایکل برانت، مؤلف در این کتاب پرده از وجود برنامه‌های در دست اجرا

در ادارة اطلاعات امریکا ضدّ مذهب تشیع و شیعیان برمی‌دارد که هدف آن تضعیف مرجعیت تا سال 2010 م است.

2- سایت: العربیه نت. روز جمعه 19/1/2007 برابر با 30/12/1427 ق.

3- شیخ صدوق، کمال‌الدین، ص 467، شیخ طوسی، غیبت، ص 266.

4- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 151.

5- روزنامه‌های داخلی عربستان سعودی، یکشنبه 12/6/2005 برابر با 5/5/1416 م.

6- یوسف مدن، سیکولوجیة الانتظار، ص 79.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...