خروج دجّال

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

خروج دجّال در بین نشانه‌های ظهوراز خروج دجّال سخن‌های فراوانی نقل شده است. در این باره توضیح دهید!   یکی از نشانه‌هایی که فراوان از آن سخن به میان آمده، خروج دجّال است. اگر چه این رخداد در شمار نشانه‌های حتمی ظهور ذکر نشده است،دربارة آن ـ به ویژه در منابع اهل سنّت ـ به مراتب از نشانه‌های حتمی بیشتر اشاره شده است.    «دجّال» از نگاه کتاب‌های لغت به معنای «آب طلاکاری» و «طلا اندودکردن» است. از آن‌جایی که در این کار فلزی غیر از طلا با ظاهری طلا ارائه می شود، نوعی دغل کاری و ظاهرفریبی تلقی می شود. به همین علت، افراد بسیار دروغ‏گویی که باطل را حق جلوه می‏دهند «دجّال» نامیده می شوند.[1]

از روایات اسلامی استفاده می‌شود که دجّال ستم کاری است که در آخِرُالزّمان، مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزه‌های سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از آن سخن به میان آمده است. گاهی افرادی در هر سه جامعه دینی می‏گویند: دجّال تولد یافته و زنده است.[2]    در روایاتی، از خروج «دجّال» به عنوان نشانه ظهور و در برخی دیگر از آن به عنوان یکی از «اَشْراطُ السَّاعَة»[3] یاد شده است. این نشانه، در کتاب‏های اهل سنّت بیشتر با عنوان یکی از نشانه‏های برپایی قیامت دانسته شده؛[4] امّا منابع روایی شیعه، اغلب آن را حادثه‏ای مهم که هم زمان با ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه   رخ خواهد داد، یاد کرده اند. از این رو در شمار نشانه های ظهور ذکر شده است.[5]به طور اساسی درباره دجّال و خروج وی، دیدگاه‌های متفاوتی ارائه شده است:   الف) برخی بر این باورند که دجّال، نام شخص معیّنی نیست و هر کسی که با ادعاهای پوچ و بی‏اساس و با توسل به حیله‏گری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. این که در روایات از «دجّال»های فراوان سخن به میان آمده، این احتمال را تقویت می‏کند.   پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «قیامت، برپا نمی‏شود، تا وقتی که مهدی از فرزندانم قیام کند و مهدی قیام نمی‏کند، تا وقتی که شصت دروغ‌گو خروج کنند و هر کدام بگوید، من پیامبرم.»[6] در روایات، از این «دجّال»ها و دروغگویان، فراوان نام برده شده است؛ در بعضی دوازده و در برخی سی، شصت و هفتاد دجّال آمده است.[7]  از میان این «دجّال»ها، فردی که در دروغ‏گویی، حیله‏گری و مردم فریبی سرآمد همة دجالان و فتنه‏اش از همه بزرگ‏تر است، نشانة ظهور مهدی  علیه السلام  و یا برپایی قیامت است. بر این اساس دو نوع دجّال هست: یکی همان دجّال حقیقی و واقعی است که پس از همه «دجّال»ها می‏آید و دیگری، گروهی شیّاد و دروغ‌گویند که دست به فریب‏کاری، تحمیق و گمراهی مردم می‏زنند.   پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم می‏فرماید: «پیش از خروج دجّال، بیش از هفتاد دجّال خروج خواهد کرد».[8]   حقیقت داستان دجّال، بیان‌گر این واقعیت است که در آستانة هر انقلابی، افراد فریب کار و منافق ـ که معتقد به نظام‏های پوشالی گذشته و حافظ سنّت‏ها و ضد ارزش‏هایند ـ برای نگه‏داشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همه تلاش خود را به کار می‏گیرند و با سوءاستفاده از زمینه‏های فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیله‏گری می‏زنند تا آنان را نسبت به اصالت و تحقّق انقلاب و استواری رهبران آن، دلسرد و دودل کنند و با شیطنت، آنان را به کژراهه برند!    در انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله فرجه  ، چنین خطری پیش‏بینی شده است و از آن جایی که این انقلاب از همه انقلاب‏های تاریخ بزرگ‏تر و گسترده‏تر است، خطر فریب کاران دجّال صفت نیز به مراتب بیشتر و گسترده‏تر است. در آستانه ظهور، آنان همه تلاش خویش را به کار خواهند گرفت که مردم را فریب دهند و آنها را نسبت به نتیجه آن دلسرد و ناامید سازند و سرانجام از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند.   البته در این جا می‏توان گفت: ممکن است یکی از آن دجّال‏ها ـ صفات زشت در او بیشتر از همه متبلور است ـ نشانه ظهور باشد. ب) گروهی دیگر او را فردی معیّن می دانند، با عنوان «دجّال» که خروج می‏کند و مردم را به انحراف می‏کشاند.   برخی به استناد روایاتی او را زنده می‏دانند؛ برای مثال گفته می‏شود او در زمان حضرت رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم  موجود بوده و تا زمان خروج زنده خواهدماند.[9]   همان گونه که پیش از این یادآور شدیم، در منابع اهل سنّت بسیار بیش از آن که به موضوعات مربوط به حضرت مهدی  علیه السلام  اشاره شده باشد به موضوع دجّال پرداخته شده است، و همواره آن را امری نگران کننده یاد کرده اند.   اصل داستان «دجّال» در کتاب‏های مقدس مسیحیان نیز آمده است؛ در انجیل واژه «دجّال» بارها به کاررفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح  علیه السلام  باشند و یا «پدر و پسر» را انکار کنند، به عنوان «دجّال» یاد شده است: «دروغ‌گو کیست، جز آن که مسیح بودن عیسی را انکار کند. آن دجّال است که پسر و پدر را انکار کند.»[10]   کسانی که بر این باورند که او شخصی معیّن است، به این روایت نیز استناد کرده‏اند: «اصبغ بن نباته از حضرت علی  علیه السلام  پرسید: یا امیرالمؤمنین! دجّال کیست؟   آن حضرت فرمود: دجّال صائدبن صائد (صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب کند. از شهری بر آید که آن را اصفهان نامند و از دهی که آن را «یهودیه» گویند.» در پاره‏ای از روایات، محل خروج او سجستان ذکر شده است.[11] چشم راستش ممسوح و چشم دیگرش بر پیشانی است و مانند ستاره صبح می‏درخشد، در آن، نقطه عَلَقه‏ای است که با خون در آمیخته است. میان دو چشمش نوشته است: «کافر» هر خواننده و بی‏سواد آن را می‏خواند. در دریاها فرو می‏شود و آفتاب با او می‏گردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور می‏کنند طعام است. در زمان قحطیِ سختی خروج می‏کند، در حالی که بر حمار سپیدی سوار است. هر قدم حمارش یک میل است و زمین منزل به منزل زیر پایش نَوَردیده می شود و بر آبی نگذرد جز آن که فرو رود تا روز قیامت. به آوازی که همه جن و انس و شیاطین عالم ـ در شرق و غرب ـ آن را می‏شنوند، فریاد کند: «ای دوستان من، نزد من آیید. منم آن که آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما.» دشمن خدا دروغ می‏گوید او یک چشمی است که غذا می‏خورد و در بازارها راه می‏رود. به راستی که پروردگار شما نه یک چشم است، و نه غذا می‏خورد، نه راه می‏رود و نه زوال دارد! و برتر است خدا از این اوصاف؛ برتری بزرگی. آگاه باشید بیشترِ پیروانش در آن روزگار، ناپاک زادگانند و صاحب پوستین‏های سبز. خداوند او را در شام بر سر گردنه‏ای که آن را «افیق» نامند ـ به دست کسی که عیسی  علیه السلام  پشت سرش نماز می‏خواند ـ هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد ـ خواهد کشت. آگاه باشید که پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد.[12]    از نکات شگف‌آور و تأمل برانگیز در انبوه روایات شیعه و سنّی، ارتباط بسیار شدیدی است که بین دجّال و یهود مطرح شده است. در روایات آمده بیشتر پیروان دجال یهودی ها هستند.[13] و دیگر این که ـ به ویژه در منابع اهل سنّت ـ سخن از کشته شدن دجّال به دست حضرت عیسی  علیه السلام  است.[14]  

--------

[1]   . ر.ک: لسان العرب، ج 4، ص 294.

[2] . ر.ک: کنزالعمال، ج 14، ص 323 ـ 282.

[3] . «أشراط» (جمع «شَرَط») به معنای علامت است. و «الساعه» مقصود رستاخیز بزرگ است. بنابراین «أشراط الساعه» به معنای نشانه‏های ]نزدیک شدن[ قیامت است. این اصطلاح بر مجموع حوادثی اطلاق می‏شود که پیش از واقعه عظیم قیامت، اتفاق خواهد افتاد. ر.ک: کتاب العین، ج 6، ص 235؛ مجمع البحرین، ج 4، ص 257.

[4] . مسلم, صحیح ، باب فى الآیات التى تکون قبل الساعة، ح 1؛ ترمذی, سنن ، ج 4، ص 507؛ ابن داوود, سنن ، ج 4، ص 115.

[5] . کمال‏الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 250.

[6] . «لاتَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى یَخْرُجَ المَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی وَلایَخْرُجُ الْمَهدِیّ حَتَّی یَخْرُجَ سِتُّونَ کَذَّاباً کُلُّهُمْ یَقُولُ أَنَا نَبِیٌّ»؛ الارشاد، ج 2، ص 371.

[7]   . بحارالانوار، ج 52، ص 209؛ کنزالعمال، ج 14، ص 198 ـ 200.

[8]   . کنز العمال، ج 14، ص 200.  

[9] . ر.ک: کتاب الغیبة، ص 113، ح 86.

[10] . رساله یوحنا، باب 2، آیه 18 و 22.

[11] . کمال‏الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 250.

[12] . پیشین, ج 2، ص 527، ح 1. (با فرض پذیرش روایت, بعید نیست بسیاری از آن چه ذکر شده معنایی کنایی داشته باشد.)

[13] . ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة, ج2, ص528,ح2؛ ابن ابی شیبه, المصنف, ج8, ص661.

[14] . تفسیر طبری، ج 3، ص 290، تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 579.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...