یهود در خود مسئله رنسانس چه تأثیری داشته‏اند؟

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

بحث:

* یهود در خود مسئله رنسانس چه تأثیری داشته‏اند؟

_ مهمترین عامل در رنسانس، خارج کردن دین از جهان سیاست است. ادعا می‏کنند دین و حضور کلیسا مانع پیشرفت بشر در امور مادی است و دین را از سیاست جدا می‏کنند و وارد دوره جدیدی می‏شوند. کنار رفتن دین در جهان سیاست باعث می‏شود تفکری که به دنبال نیروی اثرگذار در سیاست می‏گردد از بین برود. یعنی شعور سیاسی عمیق از بین می‏رود. حاکمان تبدیل به افرادی می‏شوند که تنها به فکر توسعه کارخانجات، زمین‏های کشاورزی و... هستند. چون وقتی کلیسا حکومت می‏کند اول در جهت نیروی اثرگذار فکر می‏کند چون بالاخره دین به حکومت شکل می‏دهد. اما در این نوع حکومت‏ها دیگر سلطه پنهان به راحتی می‏تواند، به بهره‏برداری خود بپردازد. در نتیجه در رنسانس، یهود به سلطة پنهان خود یک بعد نزدیک‏تر شدند. چون تا قبل از آن کلیسا نمی‏گذاشت یهود به راحتی به فعالیت بپردازند. بحث رنسانس بحث بسیار پیچیده‏ای است و نیاز به مطالعه و تحقیق فراوان در این رابطه می‏باشد.

* نظر شما راجع به نگرش مسیحیت صهیونیست چیست؟

_ بنده احساس می‏کنم بحث مسیحیت صهیونیستی و خود بحث صهیونیسم، بحث جدیدی نیست. این دو تابع همدیگر هستند. تا قبل از پیدایش کشور اسراییل بحث صهیونیسم در افکار بین‏الملل مطرح نیست، ولی وجود دارد. بحث جمع شدن در کوه «صهیون» مطلبی نیست که «هرتزل»2 و امثال او پایه‏گذاری کرده باشند. این یک تفکر توراتی منحرف است. یعنی بعد از اینکه اینها از خط اصلی خود فاصله گرفتند، به این فکر افتادند و سالیان متمادی برای رسیدن به این نقطه تلاش کردند. بعد از آن بحث ظهور این تفکر در صحنه بین الملل مطرح بود؛ مسیحیت صهیونیست نیز به همین صورت است. مسیحیت صهیونیست یعنی، مسیحیتی که بر امری به نفع صهیونیست‌هاست معتقد باشد و الّاّ مسیحیت یهودی که اجتماع آب و آتش است.

صهیونیست یعنی یهودی که معتقد است در کوه صهیون باید حکومت داشته باشند و مسیحی یعنی کسی که اعتقاد به عیسی(ع) دارد و یهود را قاتل پیغمبر خود می‏داند. پس اگر این اصطلاح عنوان می‏شود، یعنی مسیحیت با اعتقاد به مسئله‏ای که به نفع یهودی‏هاست. جهان مسیحیت منتظر حضرت عیسی(ع) است و معنای انجیل‏ یعنی بشارت، که آنها می‏گویند بشارت به ظهور حضرت عیسی(ع) است. آنها برای ظهور عیسی(ع) به علائم و شرایطی اعتقاد دارند که با وقوع این علائم و شرایط حضرت عیسی(ع) ظهور می‏کند. از جمله شرایطی که آن‏ها متعتقدند، به دست یهود افتادن حکومت محل ظهور حضرت عیسی(ع) است. ظاهراً می‏گویند عیسی در منطقه فلسطین ودر اورشلیم، یعنی بیت المقدس، ظهور می‏کند. بنابراین در بیت‏المقدس باید حکومت یهودی مستقر باشد. صهیونیسم هم معتقد است، بیت المقدس محل حکومت یهود است که خدا آنرا به اینها بخشیده است و در واقع صهیونیسم یعنی کسانی که معتقد به لزوم حاکمیت یهود در کوه صهیون (zion) هستند.

در نتیجه مسیحیان صهیونیست کسانی هستند که برای حکومت یهود در اورشلیم و بیت المقدس تلاش و فعالیت می‏کنند. اگر کشیش «پولس» را نفوذی مجموعه یهود در دین مسیحیت بدانیم و او توسط «برنابا» شناسایی شد و «شائول» به عنوان مردی خطاکار معرفی شد، تفکر آشتی دادن آیین مسیحیت با یهود و انضمام فکری مسیحیت به تفکری که به نفع یهود نتیجه بدهد، در همان زمان وارد شده است. ولی همان طور که یهود مخفیانه عمل می‏کند، این تفکر نیز به عنوان یک لایه سرّی باقی مانده است. زمانی که دولت اسراییل ـ به وجود می‏آید و علنی می‏شود این تفکر نیز در بین آنها آرام آرام توسط کشیش‏هایی که وابسته به این جریان هستند، زنده می‏شود. آنها می‏گویند، ما باید به دولت اسراییل کمک کنیم تا هر چه زودتر در بیت‏المقدس حاکمیت پیدا کند تا عیسی(ع) ظهور کند و جهان ما را نجات دهد. بر همین اساس ما می‏بینیم صهیونیست‏ها در آمریکا توسط دولتمردان این کشور به گونه‏ای با کلیسا برخورد می‏کنند تا این تفکر زنده شود و از طریق کلیسا به مسیحیان آمریکا نیز القا شود تا رأی مسیحیان آمریکا به نفع هیأت حاکمه‏ای تغییر پیدا کند که به نفع یهودیان عمل می‏کنند. بر همین اساس دولت آمریکا دولتی است که از پایتختی بیت‏المقدس حمایت می‏کند تا اسراییلیان پایتخت خود را از «تلاویو» به بیت‏المقدس تغییر دهند چون در این صورت یهودی شدن بیت‏المقدس شرقی و غربی کامل می‏شود و شرط ظهور حضرت عیسی(ع) تحقق پیدا می‏کند. بر اساس همین تفکر فرضیة جنگ «آرماگدون» و جنگ هسته‏ای در کنار دریای مدیترانه در منطقة آرماگدون را مطرح کرده‏اند و توجه دولتمردان آمریکایی به سلاح‏های اتمی و جنگ‏های هسته‏ای را بر همین اساس توجیه می‌کنند که پوششی برای اقدامات تسلیحاتی دولت آمریکاست. در آمریکا مشهور است که به صورت سنتی کاتولیک‏ها طرفدار «دموکرات‌»ها هستند و پروتستان‌ها طرفدار «جمهوری خواه»‏ها، در حالی که در انتخاب اخیر اجماع پروتستان و کاتولیک به بوش پسر رأی دادند. بر اساس همین تفکر چون جهان کاتولیک بیش از پروتستان‏ها در حالت انتظار برای ظهور عیسی(ع) به سر می‏برند، به همین دلیل به میدان آورده شدند، وگرنه بحث مسیحیت صهیونیستی، مسئله جدیدی نیست.

* این نگاه تا چه اندازه در جریان‏های فکری دنیا اثرگذار است؟

_اثر مسیحیت صهیونیستی را در اقدامات آمریکا می‏توانیم مشاهده کنیم که امروزه جهان بین‏المللی تحت تأثیر این اقدامات قرار گرفته است. وقتی در آمریکا رئیس جمهوری برسرکار می‏آید که کشوری هزاران کیلومتر دورتر از کشور خودشان را دچار جنگ می‏کند، نگاه مسیحیان صهیونیست مشخص می‏شود. اسراییل یعنی جنگ، خونریزی و کشتار؛ زیرا اسراییل به دنبال حکومت نژادی است و غیر از نژاد خود را ـ اگر با او همکاری نکنند ـ حیوانات موذی می‏داند که باید از روی زمین برداشته شوند. مانند آفت هستند و در نبرد خود علیه انسانیت برای اینها رحم و سنگدلی معنا ندارد. اگر سنگدلی را دارای صد درجه بدانیم بالاتر از درجة صدم کسی است که انسان‏ها را انسان نداند بلکه به شکل آفت به آنها نگاه کند. در اینجا نمی‏توان به سنگدلی او درجه‏ای اختصاص داد. اگر مکتبی فریب آنها را بخورد و در قالب این مجموعه برای خود رفتار تعریف کند از رفتار او چیزی به‌جز جنگ نمی‏توان انتظار داشت. آمریکا نیز که تابع این تفکر شده است در دنیا دیگر کاری به غیر از جنگ نمی‏تواند انجام دهد. هر کجا حضور پیدا کند جنگ و قتل و غارت و... به دنبال دارد و به غیر از اسراییل دیگران قادر به این نوع قتل و غارت نیستند چون بالاخره دیگران معنای انسانیت را به نوعی ترجمه خواهند کرد؛ اگرچه گاه برای منافع خود انسانیت را زیر پای می‏گذارند، ولی قبول می‏کنند انسانیت را زیر پا گذاشته‏اند ولی در مکتب اینها انسانیت معنا ندارد، و باقی را حیواناتی می‏دانند که اگر بار ندهند آفتند و باید از بین بروند. به همین جهت تفکر مسیحیت صهیونیستی تابعی از صهیونیسم است. یعنی از تفکر مسیحیت صهیونیستی تنها می‏توان انتظار جنگ، آتش‌افروزی و فساد داشت. اگر آمریکا هم بخواهد آرامش بیابد باید اسراییل از بین برود. حضرت امام خمینی(ره) هیچ‌گاه شعار از بین رفتن آمریکا و از روی زمین محو شدن آمریکا را ندادند، اگر هم فرمودند آمریکا شیطان بزرگ است اشاره بر تفکر حاکمیت آن دارد؛ ولی ایشان فرمودند: «اسراییل باید از صفحه روزگار محو شود». گویا این شیطان بزرگ عروسک خیمه‏شب‌بازی اسراییل است که اگر از روی زمین محو شود، این عروسک فرو می‏ریزد. مقام معظم رهبری نیز فرمودند: روزی که مردم آمریکا بفهمند که صهیونیست‏ها چگونه بر سرنوشتشان مسلط شدند و چه خیانتی در حق آنها کردند، به سختی از اینها انتقام خواهند گرفت.

*چرا یهود و مسیحیان صهیونیست به این اندازه بر روی مباحث آخرالزمان تکیه و تأکید می‏کنند؟

_ سازمان یهود و اسراییل به دنبال حاکمیت جهانی است و حاکمیت جهانی را آرزوی نهایی جهان می‏داند و درون سازمان خود هدف اعلی را حاکمیت خود معرفی می‏کند. از نظر مسیحیت روز موعود این عالم ظهور عیسی(ع) است. یعنی عیسی(ع) را ختم دنیا و زمان ظهور او را زمان سعادت مردم دنیا می‏دانند، بنابراین اسراییل به دنبال جهانی شدن و روز پایانی است و اگر اینها بخواهند مسیحیت را به نفع خود نظام دهند، باید به مسیحیان مژده روز پایانی را بدهند. مسلماً این تفکر منحرف، جهان را به روز پایانی نزدیک خواهد کرد، چون از دیدگاه اسلامی ظهور امام زمان (عج) وقتی فرا می‏رسد که آتش جهان را فرا گرفته باشد و آن حضرت(ع) برای فرو نشاندن این آتش می‏آید. البته به صورت ناخودآگاه صهیونیسم جهان را به آتشی می‏کشاند که جریان را از دست صهیونیسم خارج می‏سازد و اینها توان محار جریان حق را از دست خواهند داد.

*جایگاه انتظار و توجه به موضوع آخرالزمان و وجود حضرت امام زمان(ع) را در روایات اهل بیت(ع) چگونه می‌بینید؟

_به طور کلی ذات شیعه با انتظار عجین شده است. این انتظار نه فقط در زمان ما بلکه از زمان اهل‏بیت(ع) بوده است. اصولاً روایاتی که از ائمه باقی مانده است بیشتر در قالب سؤال و جواب است. طبیعتاً هر چه در مورد موضوعی روایت بیشتر باشد به این معناست که سؤال بیشتری وجود داشته است و برای مردم آن زمان نیز این مسئله مطرح بوده است. ولی به دلیل نزدیک شدن بیش از حد دشمن تا درون دیوارخانة امام حسن عسکری(ع) و بلکه درون خانة ایشان در قالب جعفر(کذاب) که عموی حضرت(ع) بود و اخبار را به بیرون می‏برد و به همین دلیل به او جعفر کذاب می‏گفتند، چون گزارش دیدن حضرت را می‏داد ولی آنان که برای جستجو می‏آمدند، کسی را پیدا نمی‏کردند و طرفین به او جعفر کذاب می‏گفتند. بنابراین اولین عامل ملموس قابل ذکر برای غیبت نزدیکی دشمن است. بعد از آن حضرت [امام زمان](ع) نماینده دارند و دشمن می‏تواند از طریق این نماینده حضرت را مورد تعقیب قرار دهد. در نتیجه باید ارتباط با این نماینده مخفی باشد. مردم از بردن نام مبارک حضرت(ع) منع می‏شوند و با اشاره باید در مورد ایشان صحبت کنند، یعنی تقیه‏ای بیش از حد معمول در مورد این مسئله پیش می‏آید. بنابراین انتظار تبدیل به اندوهی پنهان می‏شود. هر مسئله‏ای که تحت عنوان تقیه قرار گیرد، حرف از آن کمتر می‏شود ولی واقعیتش بیشتر می‏شود. به میزان نیاز بحث غیبت را مطرح و تبیین می‏کردند. آنجایی که قرار بود به شیعه امید دهند و یا بعضی مسائل دیگر روشن شود کتاب‏های زیادی هم نوشته می‏شود.

اصولاً آرمان شیعه بحث انتظار و ظهور است. و شیعه تلاش می‏کند آرمان خود را مخفی نگاه دارد. امروز در جمهوری اسلامی مردم به هوای انتظار زنده‏اند. اگر تظاهری به این مطلب نیست، مطمئناً آن حزن قلبی هنوز وجود دارد. در مصاحبه‏های خیابانی اگر به سراغ مردم با هر تفکر و جایگاه اجتماعی بروید و از آنها در مورد امام زمان (عج) سؤال کنید محال است در مورد ایشان اطلاعات نداشته باشند و نگویند او همان محبوب قلب‏هاست که خواهد آمد.

ذات شیعه انتظار است گرچه به دلیل آن وضعیت تظاهر به این بحث اندک بوده است و شاید این یک استراتژی بسیار عالی بوده که اجرا شده است، چون بحث انتظار برای ما حل شده است به این معنا که ما بحث انتظار را به صورت یک بحث دینی ساده‏ای مطرح می‏کنیم اما بحث انتظار پیام سنگینی برای قلدرهای جهان خواهد داشت. ما هم می‏گوییم شخصی پاک که عالم مطلق است و معصوم، می‏آید و با تمام رفتارهای تابع تبار، پول، حزب‌گرایی و فامیل‌گرایی برخورد می‏کند.

بنابراین آقای بوش، شارون و دیگر قلدرهای دنیا جایگاهی در جهان نخواهند داشت.

طرف دیگر سکه انتظار رام شدن یا نابود شدن قلدرهای دنیاست. شعار انتظار برای ما مسئله‏ای حل شده است ولی در خارج از ما قلدرهای دنیا را به عکس‏العمل وادار می‏کند. بنابراین تا قبل از جمهوری اسلامی، رفتار آنها با مجموعه‏ای که صاحب این شعار بودند بسیار متفاوت با این رفتار بعد از جمهوری اسلامی است، چون قبل از جمهوری اسلامی این پیام، پیامی پنهان و ساده بود، اما هنگامی که جمهوری اسلامی به وجود می‏آید و در مقدمه قانون اساسی آن نوشته می‏شود؛ حکومت جمهوری اسلامی مقدمه و زمینه‏ساز دولت جهانی حضرت مهدی (عج) است، آن وقت دیگر قضیه برای قلدرهای دنیا تفاوت می‏کند. بحث انتظار ما که یک شعار بود، تبدیل به یک واقعیت شد. بنابراین تهدید، علنی شده است و به همین دلیل آنها وارد عمل می‏شوند. بحث انتظار ذات حرکت شیعه و آرمان مردم ماست. بر اساس این آرمان مردم به میدان آمدند، شهید دادند و اکنون هم مقاومت می‏کنند.

مقام معظم رهبری نیز فوایدی از تحقق این آرمان را در دو سخنرانی اخیر خود به مردم داده‏اند؛ یکی در صحبتی که به مناسبت سالگرد 19 دی داشتند که فرمودند: «شما جوان‏ها شاهد روز پیروزی و نصر خواهید بود». این جمله می‏تواند اشاره‏ای به سورة «إذا جاء نصر الله و الفتح» داشته باشد. که سورة امام زمان(عج) است. و همچنین در پیام‏شان به حجاج نوشتند: «سال‏های آینده سال‏های سرنوشت‏ساز برای جهان اسلام است». بنابراین بحث امام زمان (عج) بحث بسیار عمیق و ریشه‏ای است، البته همه باید تلاش کنیم اعتقاد‏مان را به عنوان یک تذکر دائماً بگوییم. چنانکه قرآن کریم می‌فرماید:

و ذکّر فإنّ الذّکری تنفع المؤمنین.3

می‏گویند «عصر» در سورة «والعصر» قسم به امام زمان (عج) است و تا آن روز نرسیده بایدکسانی که به آن ایمان دارند، برای آن نیز فعالیت کنند و به همدیگر نیز توصیه کنند، توصیه به حق، و صبورانه انتظار بکشند. این تذکر لازم است و همیشه هم بوده است. در هر دوره‏ای این تذکر نامه‏ها را می‏نوشته‏اند؛ مانند: غیبت طوسی، غیبت نعمانی و کمال‌الدین صدوق. به همین صورت کتب روایی هیچ‌گاه خالی از بحث غیبت نبوده‏اند.

با توجه به فعالیت‏های یهود و مسیحیت صهیونیست، مسلمان‏ها به خصوص شیعیان چه مسئولیتی بر عهده دارند؟

اقدامی که ما در این زمینه می‏توانیم انجام دهیم تابعیت از ولایت فقیه است. چون در نگاه منتظران ظهور دستور چگونگی عمل از ناحیة مقدسه وارد شده است:

و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا....4

مردم در طول تاریخ به دنبال رهبران شاخص حرکت کرده‏اند. در هر دوره‏ای فردی پرچمداری این موضوع بوده است و عملداران خیلی خوب تا این زمان این حرکت را رسانده‏اند. هر گاه مردم از حرکت او پیروی نمی‏کردند، کار خراب می‏شده است. امروز روز مبارزه با کفر جهانی و آخرین تدابیر آن مجموعه برای تباه کردن جهان و استعمار فرانوین است. مقام معظم رهبری در پیام حجشان فرمودند، اینها در تعبیر خواب نیل تا فرات، خواب را بد تعبیر می‏کنند.

و امروز ایشان دقیقاً به عنوان یک دیده‌بان دقیق و عالم و هدایت شده با دید باز و ارادة الهی در حال حرکت هستند.

ما در این مسیر باید از ایشان پیروی کنیم. ایشان همه را به تعمیق معلومات دعوت کرده‏اند. در همه زمینه‏ها باید آگاه باشیم. ایشان چشم‏اندازی را مشاهده می‏کنند که در آن چشم‏انداز ما به نیروهای زیادی نیازمندیم. یعنی در بیست سال آینده ما نیروهای کارآمدی خواهیم داشت با توجه به چشم انداز بیست ساله که به آن اشاره فرمودند و این جوان‏ها که شاهد آن روز هستند، نیروهای آن چشم انداز هستند که برای آن روز باید بسیار فعالیت کنند. بنابراین تعمیق باورها و دانش‏ها [نیاز است].

با تشکر از اینکه زحمت این گفت‌وگو را پذیرفتید.

پی‌نوشت‌ها:

5. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 75، ص 208، ح 77.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...