مرگ و جهان ارواح

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

برزخ 

همانگونه که در موقع تولد نوزاد عده ای به عنوان چشم انتظار و فرد یا افرادی به عنوان ما ما و پزشک حضور دارند در عالم ارواح هم علاوه بر اینکه عده ای از ارواح نزدیک به شخص مرده منتظر او می باشند تا به او خوشامد بگویند ارواحی نیز هستند که کارشان کمک و مساعدت به روحی است که تازه منتقل جهان ارواح می گردد تا او را به عالمی که به تازگی وارد شده آشنا سازند.

به استناد به گفته‌های ارواحی که با زمینی‌ها تماس گرفته اند ارواحی که به جهان ابدی در زمان زندگی زمینی اعتقاد داشته اند با آرامش حالت انتقال را طی می نمایند و کم کم وارد جهان روحی خود می گردند. روایاتی از مردگان هست که حکایت از این می‌کند که اغلب مردم در هنگام مرگ به مرگ خود آگاه نمی‌شوند و متوجه این موضوع نمی‌شوند که روح و شخصیت آنها به طور همیشه جسد فیزیکی شان را ترک کرده است. همه دل نگرانیهای انسان از مرگ ناشی از جهل اوست نسبت به پس از مرگ در غیر این صورت از گفتار کلیه اهل بیت و سالکان حقیقی و زاهدان وارسته این مفهوم استنباط می‌شود که (مرگ) بهترین هدیه برای فرد مومن است.

 

وضعیت اولیه انسان پس از وقوع مرگ

مانند وضع او در همین جهان مادی است زیرا او هنوز از ظواهر دنیوی خود برخوردار است از این رو با این مطلب شناخت ندارد که ممکن است در وضعیتی مغایر با شرایط حیات مادی قرار گرفته باشد. در نتیجه از جویا شدن از مالکیت یک جسم و کالبد به هر معنی و مفهومی که در جهان ماده از آن برخوردار بوده

 

روح چه مراحلی را بعد از فنای جسم طی می‌کند

میدانیم روح از عالم خاک به مرگ جسم از آن خارج شده وبدنیای روح منتقل میشود نیروی شعور انسان با از هم پاشیدگی اعضا ء بدن و مغز از کار می افتد ولی در مقابل احساس انسان بی اندازه قوی میشود و روح رنج و ناراحتی را بیش از عالم جسمانی احساس می‌کند در هنگام مرگ چنانکه گفتیم عقل وادراک از کار می افتد شخص متوجه نیست که چه بر او می گذرد و از اینکه روح از بدنش جدا می‌شود بی اطلاع می باشد ء حالات روحی انسان در لحظات مرگ و پس از مرگ شباهت زیادی به خواب و رؤیا دارد زیرا در هنگام خواب هم قوای عاقله موقتا از فعالیت می افتد و آنچه را انسان در خواب می بیند حقیقت پنداشته و خیال می‌کند واقعیت دارد

 

لازم به توضیح است عوالم روحی محدود نبوده و تا بی نهایت یکی پس از دیگری وجود دارد می توان عوالم مختلف روحی را در سه موضوع خلاصه کرد:

1-عالم برزخ یا عالم تصفیه

2-عالم احساس

3-عالم عقلانی

آری وقتی روح از بدن جدا می گردد و عالم جسمانی را ترک می گوید وارد عالم برزخ می‌شود نوعی رنج و الم و سرگردانی حتی گیجی به روح دست می دهد و در این عالم تصفیه بر حسب اعمال شخصی که زمان توقفروح در حالت برزخی است با تحمل ریج وعذاب آلودگی و صفات زدیله از بین می روند نوع تصفیه در مورد ارواح پست یا متوسط خوب فرق می‌کند و بستگی به نوع رفتارشخص در جهان مادی دارد مدت اقامت روح در عالم برزخ برای ارواح پست طولانی خواهد بود پس از آزادی روح از عالم تصفیه وارد عالم احساسات می‌شود در عالم احساسات هم روح از مرگ خود خبر ندارد و نمی داند از عالم جسمانی به عالم روح انتقال یافته است. و تماسهائی که با این نوع ارواح وسیله میز گردو مد یوم گرفته شده حاکی از اینست که شخصی می گوید نمرده ام و خیال می‌کند هنوز در عالم جسمانی قرار دارد. فرد درحال احتضار با ارواح دیگری که طی دوران حیاتش با آنها اشنایی یا قرابتی داشته برخورد می‌کند.این ارواح در آن نقطه حضور می یابند تا در کار انتقال دوح فردی که به تازگی در گذشته است به عوالم مارواء حیات مارن کمک و یاری می نمایند.روح فردی که به تازگی از جهان مادی رحل عزیمت گزیده

است مورد شناسائی دوستان و کسانی قرار می‌گیرد که طی دوران حیات پس

از مرگ با وی آشنایی داشته اند... و در این نقطه افراد مذ کور اطلاعاتی در خصوص اوضاع و احوال حیات جاودانه روح در اختیار وی قرار میدهند.

 

مدیوم کیست؟

مدیوم یا وسیط یا واسطه گر شخصی است که در جسم او مقدار زیادی از ماده اکتوپلاسم یا تلپلاسم وجود دارد. بیشتر مردم واجد صفت مدیومی هستند البته به درجات گوناگون زیرا اختلاف آنها به واسطه کمی و زیادی همان ماده اکتوپلاسم در بدن آنهاست. مدیوم چه زن باشد و چه مرد تفاوتش با دیگران در این است که در وجود او ماده اکتوپلاسم زیادتر از بقیه افراد است به حدی که روح تماس گیرنده می‌تواند به طور موقت مقداری از آن را به عاریه بگیرد و به وسیله آن ظاهر گردد. ارتباط به صورت صدای مستقیم ممکن است در تاریکی به بهترین نتیجه مطلوب برسد زیرا ارتعاشات امواجنوری مانع از این می‌شود که آن ماده اکتوپلاسم که اصلا سفت است به حالتی در آید که بتواند در جو حرکت کند.

ولی چیزی که از صحبتهای ارواح دستگیرمان شده است که همان گونه که در این جهان تولد و مرگ وجود دارد در جهان ارواح هم تولد و مرگ وجود دارد ولی نه به شکل تولد و مرگ در کره زمین بلکه مرگ درآن عالم را ورود به طبقه ای جدید می گویند و مرگ نیز حالت انتقال روح از طبقه پایین به طبقه بالاتر خود است.

با توصیفات غلط از جهان پس از مرگ چنان محدوده جهان ارواح را در نظر افراد تنگ و حقیر جلوه می دهند و داده اند که بعضی‌ها گمان می‌کنند که خداوند در ورای این آسمان دو مکان بیشتر ندارد که یکی بهشت و دیگری دوزخ است که بهشت آن مکانی خلوت آرام و بی سرو صداست با باغها و اشجار و رودهای فراوان که مخصوص عده بسیار اندکی است و دوزخ محلی است شلوغ و داغ و متراکم و خوفناک که عده ای که بر اثر یک غفلت در دنیا از راه خدا و صراط مستقیم مقداری کج رفته اند در درون آن دوزخ می سوزند و همجوار و همسایه عقربها و مارها و پرندگان گوشت خوارند و جهان بی انتهای بالای سر ما ودر واقع اطراف ما که انتهایی برای ان تصور نمی‌شود کرد همین جور بی هدف آفریده شده است.

در حالی که اولا: خداوند قدرتش بر هنچ بنی بشری کاملا معلوم و مشخص نگردیده ونیرو و قدرت و توانی که در اراده ذات بی زوال الهی است از چهارچوب مغز کوچک و خرد ناقص ما آن قدر فاصله دارد که تصور این فاصله هم در مغز ما نمی گنجد.

ثانیا: به تناسب اینکه شناخت قدرت خداوند در حد کشش مغز ما نیست از دریافت و درک عظمت خلقتش نیز صد چندان عاجزیم و فقط می توانیم این عظمت را با واژه‌هایی مثل ( ابد ) و ( ازل ) و ( جاویدان ) و غیره برای خودمان چند صباحی توجیه کنیم تا پس از مرگ و طی کردن مراحل مختلف و رسیدن به طبقات بالای روحی و نزدیک شدن به منبع فیاض روحی جهان شاید بتوانیم اندکی از این عظمت را درک کنیم.

مثال روح آدمی مثل اسفنجی است که به ما بدهند و بگویند این اسفنج سفید را تا مدتی نگهداری کن و از چرک و کثافت و آ لودگی حفظ نما و در صورتی که آلوده نمایی پیش از همه خودت دچار زحمت و رنج خواهی شد تا آن را تمیز و پاک کنی و از الودگیها مبرا سازی. حال گروهی مانند معصومین ( علیه السلام و الصلاه ) این اسفنج را که امانت الهی است آن قدر پاک و نظیف و خوب نگهداری می‌کنند که نه تنها موقع تحویل دادن آلوده نیست بلکه از روز اولش هم شفاف تر و لطیف تر و تمیز تر است.

 

طریق اثبات وجود روح

واقعیت وجود روح به دو طریق ثابت می‌شود یکی به طریق استدلال فلسفی و دیگری از راه تجربه مادی.

طریق فلسفی و الهی و فکری و نظری بنا به نیروی عقل خدا دادی وقوه ممیزه و استفاده از کلام الهی و کتب مذهبی و فلسفی و اخلاقی کاشف و وجود روح است.

راه دیگر شناخت روح از طریق آزمایش و تجربه و مشهودات علمی می باشد. مطالعات تجربی نشان داده است روح وجود داردو با مرگجسم از بین نمی رود زیرا از ماده اصطلاحی ما در کره زمین تشکیل نشده و ذات آن به ذات لایزال الهی پیوند دارد.

ارواح پس از متلاشی شدنبدن جسمانی زنده اند به یک شکل دیگرکه از قوه ادراک ما خارج است زندگی می‌کنند.

ارواح بر ما ظاهر نیستند زیرا محیط زندگانی آنها غیر از محیط حیات است اما در ذهن و فکر ما اثر نموده وجود خود را بر ما اثبات می نمایند و در شرایط خاص با چشم فیزیکی هم میتوان ازواح را مشاهده کرد.روح بعداز جدا شدن از بدن ماری به جسم لطیفی شبیه بدن مادی بنام( کالبد مثالی)یا روان پوش منتقل می‌شود و در عالم ارواح باقی می ماند.

روح در زمان حیات جسمانی خود چیری را بیاد ندارد وقتی از جسم به عالم روح منتقل شد.تمام اعمال و اندیشه‌های او در نظرش مجسم می گردند و تمام محفوظات او بمیدان می ایند. ارواح دارای همان استعدادهائی هستند که در زندگانی داشته اند. اما قوی تر چون پیکر جسمانی ندارند که قدرت ادراک آنها را محدود سازد و از دانش وسیعی برخوردارند.

بنا به عقیده عده ای از روانشناسان افرادی هستند قادر خواهند بود روح خود را از بدن جدا ساخته با فاصله هزاران کیلومتر از محل مسکن خود نزد دوستان و آشنایان حاضر شوند. این رویدادها معروف به سفر روح است.مسئله جدا شدن روح از جسم یک حقیقت محض است. اما غالبا دلائل کافی برای اثبات آن.وجود ندارد

 

درباره روح

  رفلا ماریون روح شناس معروف درباره روح خلاصه تحقیقات خود را به شرح زیر بیان داشته است :

 

1-روح مانند موجود واقعی وجود دارد و مستقل از بدن است.

2-دارای قوائی است که هنوز علم آنرا نشناخته است روح می بیند می شنود فکر می‌کند و با دنیای خاکی در تماس است اگر فکر کنیم هیچ احساسی ندارد اشتباه است.

3-روح انسان دارای قدرت و اثرات فیزیکی است.

4-روح از فاصله دور و بدون مداخله از طریق تله پاتیک می‌تواند عمل کند.

5-در طبیعت یک عامل روانی فعال و عامل وجود دارد که ماهیت آن بر ما پوشیده است.

6-روح بعد از ارکانیزم فیزیکی باقی می ماند و می‌تواند بعد از مرگ دوباره ظاهر کرد و به عقیده فلا ماریون روح انسان از مواد نا مرئی غیر قابل لمس که چشمان ما نمی بیند و دستهای ما لمس نمی‌کند تشکیل می‌شود.

 

روح دارای نیروئی است که می‌تواند بوسیله امواج اثری روی اشیاء با فاصله اثربگذارد. روح یا ماده اصلی حیات موجب به وجود آمدن زندگی در کلیه موجودات عالم هستی می گردد. روح از عنصری بسیار نرم و لطیف تشکیل یافته است که این عنصر از عناصرتشکیل دهنده جسم اثیری بمراتب لطیف تر می باشد و در اصل باعث بوجود آمدن جوهر ذات در انسان می‌شود ودر موجودات بشراین تنها عنصری است که بدوا ازذات وجود الهی سر چشمه گرفته و موجب حیات در کلیه جانداران عالم هستی می گردد. پس از مرگ جسم مادی تبدیل به ماده نخواهد شد مرکز حیات و زندگانی دائم روح در تن پوش یا جسم اثیری بشر قرار دارد و تا آخر عمر جسمی افراد در آن باقی خواهد ماند و طی شرایطی به زندگانی مشترک خود با ماده ادامه میدهد. این زندگانی برای روح حالتی موقتی دارد و پس از خاتمه حیات مادی جسم به همراه تن پوش به عوالم روحی سفر خواهد کرد علم روح مقدم برعالم طبیعت است.

 

روح هرگز نمی میرد

با اعتقاد باینکه روح از خداست و از عالم خاک نیست وچند روزی در عالم خاک و در قفس تن زیسته بالاخره به اصل خود راجع میشود

بنابراین فنا نمی پذیرد وجاودانه می ماند.انسان پس از وقوع مرگ زنده می ماند چون از جزء جسمی خود که به هنگام حیات مادی مورد استفاده اش بوده مجزا می گردد و به جهان دیگر عزیمت می نماید. یکی از محققان علم الا رواح بنام( اما نوئل سوئید نبورک ) که مطالعات او جنبه تجربی دارد و از روشن نمودن جهان پر راز ورمز روح قدمهای اساسی برداشتهو خود شخصا مورد آزمایش قرار گرفته چونمواجه با حقیقت انکار ناپذ یر وجود روح گردیده نوشته‌های اومی‌تواند مستند باشد من خلاصه ای از شاهدات او را در این مجموعه می آورم:

( اما نوئل ) که شخصا وقایع نخستین مراحل مرگ راتجربه کردومدتی خارج از بد نش بسر برده می گوید:

من وارد حالتی گشتم که فاقد هرنوع نیروی حسی اسمانی بود و تقریبا بحال تزع افتادم. تا وجود این حیات درونیم که متشکل از ذهن وافکارم بود دست نخورده باقی ماند.طوری که وقوع حوادث را که بر من روی داده و نیز بر کسانی که پس از وقوع مرگ حیات دوباره یافته اند رخ می دهد.در ذهنم ادراک نموده و محفوظ نگاهداشتم.گوئی این نیرو بشخص اعطا می گردید تا دریابد ذهن و در نتیجه روحش از جسمش دفع شده و مجددا بسیو آن کشیده شده و جذب می گردد

 

سرور و نشاط پس از جدایی روح از جسم

چیزی که معلوم شده و از گفته‌های ارواح و یا کسانی که به طور موقت برون فکنی نموده اند استنباط می گردد این است که کسانی که به طور طبیعی روح از جسم آنها خارج شده ( چه موقت و چه دائم ) در یک حالت آرام و لذ تبخش و توام با سرور و شادی بوده اند و هرگز راضی به بازگشت دوباره به بدن خاکی نبوده اند ولی یک نیروی قوی آنان را باز گردانده است و کسانی که بر اثر حوادث ناگهانی مثل تصادف و سقوط و انفجار و غیره روحشان خارج گشته ویا در اثر خودکشی قهرا روح را خارج نموده اند روح دچار رنج و مشقت فراوان می گردد که بعضی از ارواحی که با انتحار از این دنیا رفته اند در ارتباط با زمینی‌ها گفته که : در یک سراشیبی تند در حال سقوط کردن هستیم و از این بابت رنج عجیبی تحمل می نماییم از همه بدتر اینکه هیچ نمی دانیم این سقوط تا کی و تا کجا ادامه دارد و انتهای آن مشخص نیست.

روح دیگری اظهار داشته بود که : مثل جنین که در شکم مادر مچاله شده است مچاله شده ام و در یک ظلمت غیر قابل توصیفی فرو می روم. و انواع رنجهای مختلف که انتحار کنندگان متحمل می‌شوند چرا که خلاف ناموس طبیعت و قانون الهی نظم حاکم بر ارگانیزم بدنشان را که جزئی از طبیعت بوده به هم زده اند و روح رابا زور و خلاف قانون الهی از جسم و بدن خاکیشان خارج نموده اند

 

و اما جنس روح

تعریفی را که در زیر از جنس روح می خوانید تعریفی است که قریب به اکثر علما و دانشمندان علوم روح شناسی در غرب از روح نموده اند آنچه آن علما و دانشمندان روحی غرب در حال حاضر مدعی کشف و بسط آن گشته اند و بر روی آنها اسامی مختلف تهاده اند در متن اسلام به شکلی کاملتر و دقیقتر در 1400سال پیش امده اما با زبانی ساده و قابل فهم برای مردم آن روزگار.

 

از زبان ارواح

 

گفتگوی ذیل توسط ( دکتر آرثر فندلای ) در منزل ( سلون ) که ( مدیوم ) یا رابط روحی است به همراه خانم (میلار ) که نویسنده مطالبی است که از ارواح و دکتر فندلای می شنود نقل می گردد.

 

سوال : آیا همه ارواح ساکنین جهان شما می توانند گاهی با زمین ارتباط پیدا کنند؟

جواب: هر اندازه ما ارتقاء پیدا کردیم و به درجات بالاتر رفتیم ارتباط ما با جهان شما کم می‌شود. و حتی در این هنگام ما کمتر به فکر زندگی زمینی می افتیم. مسئله زندگی در جهان ما مسئله خواستن و تمایل است یعنی هر وقت اراده بکنیم می توانیم با موجودات زمینی ارتباط پیدا کنیم. وقتی که این تمایل و اراده ما از بین رفت دیگر ما به سوی شما نمی آییم. انسانها هر کدام به نسبت رشد عقلی و نوع عملشان در روی زمین پس از مرگ وارد طبقه ای از طبقات هفتگانه عالم ارواح می‌شوند و با کتاب خواندن و استفاده از عقل دیگر ارواح به رشد و نمو عقل خود می پردازند و به تناسب رشد طبقاتشان بالا و بالاتر می رود تا در نهایت به عقل کل و روح اعظم که خداوند تبارک و تعالی است بپیوندند.

 

سوال : آیا سگها و یا حیوانات دیگر و گربه‌ها هم پس از مرگ حیات دارند؟

جواب : بلی آقای من به طور تاکید می گویم که حیات دارند. چون هیچ زنده ای معدوم نمی‌شود.ولی حیوانات پس از مرگ در جهان ارواح ما زندگی نمی‌کنند. چون آ‌نها یک عالم روحی دیگر و مخصوص به خود دارند و آنها در عالم روحی مثل انسانها زندگی نمی‌کنند. ولی اگر سگی در زندگی زمینی با انسانی مانوس شد و به وی علاقه پیدا کرد وقتی که هر دوی آنها مردند آن سگ هم می‌تواند در محیط زندگی روح آن مرد یا زن ظاهرشود و زندگی کند.

 

سوال: شما با چه زبانی حرف می زنید؟

جواب: در جهان ارواح با همه لغات زمینی مانند ( انگلیسی و آلمانی و غیره ) سخن می گویند.ولی حرف زدن ما با حرف زدن شما فرق دارد زیرا سخن گفتن با تکلم زبانی نیست. بلکه انتقال ذهنی است که از عقلی به عقل دیگر منتقل می‌شود.مکالمه بین دو نفر مانند تلفظی که شما دارید نیست بلکه اینجا با گیرندگی است ( مانند امواج بی سیم و با تله پاتی امواج فکری ارواح به یکدیگر منتقل می‌شود ) چنانکه گفتم روحی متصل به عقل روح دیگر می‌شود که می خواهد با او حرف بزند.

سوال و جوابهایی که شرح آن گذشت مجموعه سوالاتی بود که محققی دلسوز و معتقد و کسی که با وسواس و حساسیت 20سال به مطالعه و مکاشفه و تحقیق و بررسی در عوالم روحی و چگونگی علم ارتباط با ارواح پرداخته و خود او در ابتدا از بی اعتقادان به این قبیل واقعیات بوده و همین عامل هم او را به سوی این سیر مطالعاتی و تحقیقاتی کشانده او کسی نیست که تحت تاثیر جو و القائات دروغین و یا کلک و غیره قرار گیرد هر چند ( مد یومی ) که برای او کار می‌کند از توقع هر گونه پول و مساعدت مالی مبرا توده و حتی از شهرت و آوازه نیز گریزان می باشد فلذا می دانید که اکثر دروغ پردازیها و روی آوردن به دروغ و کلک به منظور همین دو چیز ( پول و شهرت ) است.

پس به طور قطع و یقین این مکالمه بین یکی از ساکنان عالم ارواح و یک زمینی روی داده و برای کسانی که معتقد به حیات پس از مرگ هستند می‌تواند راهگشا بوه و در تبیین اعمال و رفتار و کردار آنها تاثیر بسیار مثبتی بر جای بگذارد. ما در عقاید اسلامی مان هم داریم که دو فرشته بر روی دو شانه ما در تمام ایام عمر حضور دارند که یکی در روی شانه راست ثوابها و کارهای حسنه ما را یادداشت می‌کند و دیگری به روی شانه چپ و گناهان ما را یادداشت می نماید. همچنین آنهایی که در غرب و اروپا موفق به ارتباط با ارواح شده اند می گویند ارواح به آنان خبر داده اند که یکی از وظایف آنها هدایت و راهنمایی انسانها در روی زمین است. در اینکه ارواح پس از جدایی از جسم خاکی ارتباطشان را با زمین قطع نمی‌کنند هیچ شکلی وجود ندارد در قرآن کریم به تصریح به نزول ملائکه و ارواح پاک به اذن الهی اشاره شده است

 

رؤیت ارواح

 ارواح در تمام زمانها قابل رویت هستند و در اطراف ما پرسه می زنند ولی ما قادر به دیدن آنها نیستیم آزمایشهای پیشرفته امروز این مسئله را به ثبوت رسانده است

 

اشباح و ارواح

تظاهر شبح به حالت ابر متراکم یا به صورت بخار که مانع نور نیست قابل مشاهده است روح ممکن است چند سال بر یک شخص واحد به منظور معینی ظاهر شود.

شبح روح گاه برای وفای بعهد تظاهر نماید.

گاه شخصی که به قتل رسید روحش خواهان معرفی قاتل است. برخی ارواح فقط در جلسات روحی حاضر به ارتباط به زندگان هستند.

بعضی از ارواح بطریق الهام و تله پاتی بازماندگان ملاقات می نمایند.اشباح مسافرت نمی‌کنند. مردم را تعقیب نمی نمایند. بندرت اطراف محل مرگ شخص را ترک می گویند. یک شبح گاه در سرتاسر خانه پرسه میزند. ممکن است در باغ یا جاهای نزدیک به محل سکونت خود دیده شود ولی سوار اتومبیل یا اتوبوس نمی‌شود یا درآن شهر ظاهر نمی گردد.تمام کاری که شبح انجام می دهد تکرار لحظات نهائی مرگش در نا آگاهی است و در این حالت از انجام کارهای بیشتر عاجز است. اشباح برای زندگان خطری ندارند در مواردی که شبح سبب آزار به مردم شده یک وابستگی قبلی میان شخص و شبح وجود داشته است. اما بطور کلی اشباح بر مردم حمله نمی‌کنند و بر اثر دیدن یا در صورتیکه شخص بتواند با آنها ارتباط برقرار کند خطری متوجه شخص نخواهد بود.اگر غیر از این بود اردوگاهها و سایر امکان وحشت آور مانند اردوگاههای کار اجباری وزندانها می بایست پراز اشباح باشند درحالیکه چنین نیست.و این موضوع به حالت شخص درلحظه مرگ بستگی دارد که آیا مرگ مورد قبول او در حال گیجی قرار میگیرد واوبه مرحله بعدی وجود میرود یا اینکه اواز تشخیص این امر که تحولی در حال وقوع است عاجز خواهد بود ودر نتیجه به کره زمین یعنی محیط فیزیکی که با آن آشنا بوده می چسبد وخود را وابسته مینماید

 

شکل و جنس روح

 روح چه شکلی دارد و از چه جنسی است ؟ چرا ظهور میکند سرانجام به کجا میرود در پاسخ این سوال باید گفت ارواحی دیده شده اند که انسان در وهله اول باور نمی‌کندکه روح هستند. هیچ فرقی با انسانهای زنده ندارند. تنها وقتی که از دیوار بگذرند یا غیب شوند معلوم گردیده که روح هستند. عده ای از محققان منجمله( الن کاردک) می گوید: ارواح از نظر ما شکل ندارند اما از نظر خود ارواح شکل دارند. آنها مانند یک شعله یک درخشش نور یا یک جرقه اثری هستند رنگ آنها بر حسب پاکی انها از خاکستری پررنگ تا رنگ یاقوتی تفاوت دارد. بعضی روح‌ها به شکل انسان یا جسم بخارمانند ظاهر می‌شوند.

 

و اما جنس روح از د ید گاه غربیون

 ماده ای لطیف و بخار مانند که به لحاظ قرار گرفتن به مدت زیادی در درون کالبد خاکی شکلی به همان شکل جسم به خود می‌گیرد به شکلی که شما شخصی را که در حیات زمینی می شناخته اید اگر روحش را ببینید کاملا شبیه همان جسم دوران زندگی خاکی است و می توانید او را شناسایی نمایید.

منظور از جنس روح ماده ای به نام اکتو پلاسم است که شبح روح یا جسم فلکی نامیده می‌شود که از سیال جوهری که حالت چهارم و لطیف ماده است می باشد. شکل بندی و هیئت بدن روحی ما از آن ماده سیال است که از بین نمی رود.

 

لذایذ عالم ارواح

 یکی از لذ تهای ذکر شده توسط ارواح در عالم برزخ موسیقی است. موسیقی در آن عالم در یک سطح بسیار بالاتر و پیشرفته تر از موسیقی کلاسیک ماست. نغمات موسیقی آنجا طبعا توام به اشکال و صورتهای زیبایی هستند که اصوات موسیقی آن اشکال را در فضای اثیری به وجود می آورند یا مجسم می‌کنند و همه حاضرین درآن محافل از آن بهره مند می‌شوند.یکی از اوصاف جهان ارواح در مناطق عمومی روحی این است که موسیقی حیات است.یعنی اینکه موسیقی به فعالیتهای آنان شکل می بخشد.شما مظاهر بسیار جزئی آن را می توانید در بین ساکنین زمین و در بین اقوام و قبایل مختلف مشاهده نمایید که با موسیقی حیات آنها فعالتر و جذابتر می‌شود.تعجب نکنید در جهان ارواح انواع کارهای هنری فرهنگی و... به نحو بسیار پیشرفته و عالی توسط ارواح انجام می‌شود.حتی کلاسهای تعلیم و تربیت برای ارواح پایینتر توسط ارواح پیشرفته تر برگزار می گرددو دانشگاهها و مراکز علمی وسیعی وجود دارد که هر کس در هر زمینه که رشد و تعالی پیدا کرده در آن جهان نیز به کار خیر و حسنه خود ادامه می دهد. گمان نکنید که پس از مرگ روح آدمی به همه مجهولات واقف می گردد و هیچ نقطه ابهامی برای او باقی نمی ماند در حالی که بسیار ارواحی هستند که هنگام تماس با زمینی‌ها از پاسخ گفتن به پاره ای سوالات که از حیطه آنها خارج است عاجزند.پس گمان نکنیم که به محض ورود به عالمارواح دیگر هیچ مشکلی وجود ندارد درست بر عکس در آنجا نیز ابهاماتی از طبقات ما فوق برای ساکنین هر طبقه وجود دارد که تا به آن طبقه وارد نشوند هیچ اطلاعی از چگونگی حالات ساکنین آن طبقه ندارند.

بنابر این لذتهای عالم ارواح را نباید سلیقه ای و بر اساس پندار و گمان شخصی تفسیر کرد بلکه همان طور که به دفعات گفته ام باز هم عرض هم عرض می کنم که جهان برزخی و روحی - در ادامه همین حیات زمینی قرار دارد اما با پیشرفت و جلوه بسیار بسیار بیشتری و همان گونه که نوع بهره مندی و لذت بردن در نزد آدمیان متفاوت است و هر کس به شکلی و به طریقی از جهان پیرامونش لذت می برد در جهان ارواح نیز هر روح به شکلی از مواهب الهی بهره می برد. در همین جهان خاکی کسی از قدم زدن در میان اشجار و گلها بالاترین لذت را می برد در حالی که شخص دیگری ممکن است از آن شیوه هیچ بهره ای نبرد و در عوض از مطالعه و تماشای فیلم و شنا و... همان اندازه لذت ببرد

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...