هرمود

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

هرمود Hermod فرزند اودین و فریگ، قاصد خدایان است.

تنها داستانی که در آن نشانی از هرمود می بینیم داستان مرگ بالدر است. هنگامی که بالدر با دخالت لوکی توسط هودر کشته شد، فریگ در میان خدایان کسی را طلبید که به هلهایم، قلمرو فرمانروایی هل، دنیای مردگان برود و از هل بخواهد تا اجازه دهد بالدر به دنیای زندگان باز گردد. هرمود که در میان خدایان به دلاوری معروف بود و او را هرمود چالاک نیز می نامیدند داوطلب این ماموریت خطیر شد. هرمود برای این ماموریت سلیپنیر، مرکب هشت پای اودین را به عاریت گرفت و به سوی هلهایم تاخت.

هنگامی که هرمود به دروازه‌های هل رسید، بدون توقف از بالای آنها پرید و وارد تالار مردگان شد و وقتی که بالدر را در آنجا یافت از هل تقاضا کرد تا بالدر را آزاد نماید زیرا همه او را دوست می دارند و نمیتوانند دوری او را تحمل کنند. هل که به حرف هرمود شک داشت، قبول کرد که بالدر را تحت یک شرط آزاد نماید: همه موجودات، اعم از زنده یا مرده باید برای بالدر شیون و زاری کنند و اگر حتی یکی از موجودات از گریه کردن سر باز زند هل بالدر را نگاه خواهد داشت.

هرمود با این پیغام به نزد خدایان بازگشت و شرایط هل را به آنها بازگفت. اما همه موجودات حاضر به گریستن نشدند و لذا بالدر تا ابد در دنیای مردگان باقی ماند.

گنجینه مشهور هرمود چوب دستی جادویی او به نام گمبانتاین است.

 

هرمود در حال رسیدن به هلهایم

تصویر فوق از نسخه ای ایسلندی از ادای اسنوری در قرن هجده است. در این تصویر هرمود سوار بر سلیپنیر به دروزاه‌های هلهایم رسیده و در سمت راست تصویر هل و بالدر دیده می شوند. ترجمه شعر نوشته شده در گوشه تصویر چنین است:

 

هرمود به سوی الهه هل تاخت

و او را در ساحل اجساد ملاقات نمود

هرگز کسی چنین سفری را پیش نگرفته بود

سفری به سوی دروازه‌های دوزخ

به خاطر منظر هولناک هل

که شولای سیاه مرگ به تن داشت

اما هرمود ترسان نشد

از بدن نیمه آبی او

 

احتمالا مراد از بدن نیمه آبی هل، در حال فساد بودن نیمه مرده بدن وی بوده است.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...