مقدمه نویسنده وبلاگ

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

شاید پیشتر از دو دهه مطالب مختصری در باره جزیره ایستر و مجسمه های آن به دستم رسید که بسیار مختصر و کوتاه، اما همراه با چندین عکس بود. عکسهای معروفی که هم اینک نیز بطور گسترده استفاده می شود.

اما از همان لحظه اول با دقت به دو نکته مهم پی بردم. نکته اول اینکه باز هم مطابق برخوردهای قبلی باستانشناسان با بناهای عظیم همان تعجب مشابه را نشان داده اند که از قدرت لازم برای جابجایی سنگها سرمنشأ می گیرد. مانند اهرام مصر. اما نکته دوم بسیار ساده بود. با اولین نگاه به مجسمه ها این نکته به ذهنم رسید که چرا اقدام به شکافتن پایه های مجسمه ها نمی نمایند. زیرا بسیار واضح و آشکار بود که ادامه تنه این مجسمه ها در داخل زمین است.

البته ممکن است دو نظریه در این مورد مطرح شود. نظریه اول اینکه قسمتی از این مجسمه ها از روز اول در دل خاک بوده است. نظریه دوم اینکه این مجسمه ها در طی زمان با توجه به وزن و حجم عظیم خود کم کم در خاک فرو رفته اند.

در همان روزهای اول با تماس با سازمانهای مختلف مانند یونسکو و هر کارشناس بین المللی که می شناختم و ایمیلی از آنها در دسترس داشتم به این نکته اشاره کردم که پایه های این مجسمه ها در دل خک است ولی گویا صحبتهای من جدی گرفته نشد. با اینهمه  هنوز هم برای نویسنده وبلاگ جای شگفتی فراوان است که چرا تا این مدت برای شکافتن پایه های در خاک فرو رفته صبر کرده اند.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...