قبرستان عجیب

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

سوارکاران وحشی سوار بر اسب های چابک از جلگه های پهناورِ آسیا بدینجا آمدند؛ کشتند؛ بردند، در آتش کشیدند و سپس ، بسوی غرب کوچیدند  .

آنها که دوهزار سال قبل امپراطوری های بزرگ اروپا  را در برابر خویش به لرزه در آوردند، از اقوام  سکا، هون، آوار و مغول بودند .

این سوارکاران وحشی چه کسانی بودند؟ چرا امپراطوری های  قدرتمندِ قارۀ اروپا  با همۀ برج و حصار های خویش  نتوانستند در برابر این اقوام ایستادگی کنند.

تاریخ کهن اروپا و آسیا موضوع پژوهشی هرمان پارسینگر باستان شناس آلمانی می باشد. وی در در سواحل منطقۀ سایبریای دریای  ینیسی با گروهی از پژوهشگراه روسی گورهای ماقبل تاریخیِ معروف به کورگان را جستجو می نماید و زیر بررسی قرار می دهد. این منطقه بعد از جنگ جهانیِ اول برای دانشمندان غربی ممنوع الورود اعلام  گردید و در نقشۀ باستان شناسی ثبت نشده باقی ماند.

هرمان پارسینگر وتیمش درصخره های آنسوی ینیسی موفق به اکتشافات مهمی درین مورد گردیده اند.  بنابر آثار یافت شده، اقوامی که قبلاً درین منطقه زندگی می کردند، پیش از همه تصاویر حیوانات را از خویش برجای گذاشته اند.

آیا ابزاررسامی شدۀ مثل تیر و کمان برای شکار استفاده میگردیده اند یا بعنوان اسلحۀ مرگ آوردر مبارزۀ  تن بتن ؟ وتیراندازان این جلگه چه کسانی بوده اند؟

گورستان سوچانیشا در کنار کوهستان مقدس با مساحت چندین کیلومتر دارای هزارها قبر  است.

براستی هم چه موضوعی این محل را چنین خارق العاده می کرده است وکدام اقوام  مردگان خویش را درینجا دفن می نموده اند؟

برخی ازین گور ها متعلق به  قوم هون است.ازین گورستان  اما هزاران سال  متمادی استفاده می شده  است و باشندگان  تقریباً همۀ فرهنگ های سایبریایی درینجا مردگان خویش را بخاک  می سپرده اند. ازین جمله هون ها آخرین قوم می باشند. اجساد آنها در قشر اولی زمین قرار دارد. این امر را در شکل  مستطیلی قبور و پوشش  آنها با تخته های سنگی  بخوبی  می توان دید. دکمه های برنجی وهمچنان ظروف سفالین  نشان دهندۀ صریح بودن  شماری ازین قبور مربوط به قوم سکاست.

این گورستان گنجینۀ فرهنگیِ چندین قوم تا بعد از زمان هونان در حدود سالهای تولد حضرت مسیح ع می‌باشد. اما دفن مردگان درینجا، بیش از ششهزار سال قبل در عصر فرهنگیِ افاناسِیوو یا عصر مس آغاز گردیده بود.

تعدادی از ظروف  یافت شده  به  زمان بخش اخیر دورۀ برنجی معروف به دورۀ فرهنگیِ اندرونوو مربوط می باشند، تمدنی که ازینجا تا منطقۀ ارال گسترش یافته بود. و برخی ابزار جنگی همچون دستگیرِکمان و کارد پیدا شده درین محل مربوط به دورۀ فرهنگیِ کارازوک در هزارۀ دوم پیش از میلاد است. فرهنگ کارازوک ِمسمی بنام  یکی از شاخه های فرعی  سمت چپِ دریای ینیسی، ازین محل مبدأ می گیرد و تا مغولستان و شمال چین گسترش می یابد.

متعاقباً قوم سکا درینجا حضور می یابد. خنجر های آنها در شمال چین ، اروپای شرقی و قفقاز نیز یافت شده است. سپس هون ها آمدند؛ سکا ها را ازینجا فرار دادند و ششصد سال بعد برهبریِ امپراطور آتیلا  خویش را به قارۀ اروپا رسانیدند.

تحقیقات اما حالا توسط مداخلات انسانها در طبیعت دشوار تر گردیده است. یک سد آبیِ عظیم که در صورت نیاز آب دریای ینیِسی را درینجا مهار می کند، باعث ویرانی قبور بیشماری در نواحیِ سواحل گشته است، زیرا قبور را آبِ سد از میان بر می دارد و برای همیشه  نابود می سازد.

با ساختن ِبندِ آبِ ینِسی تعداد زیادی از آثار باستانی بر روی زمین برای دانشمندان و همچنان نسل های آینده از دست رفته است. این عقیده که با حفریاتِ دراز مدتِ  بیست ساله ، بررسی  ها ختم می گردند و  همۀ آثار  نجات می یابند، تصوری بیش نمی باشد.

همچون کورگان های که در سواحل ازبین می روند، در کوهستان ها هنوز موجود می باشد، زیرا گورهای منجمد در آن بالایی ها ذریعۀ اقلیم  مرتفعِ سرد می توانند خیلی خوب حفظ گردند.

محدودۀ سراشیبیِ دامنه های کوه  محل مناسبی برای  یک گورِستان می باشد و محل کافیِ برای مراسم خاکسپاری در اختیار می گذارد . دامنۀ کوه، گور ها را در برابر نور زیادِ آفتاب و گرمای آن محفاظت می کند.

باستان شناسان به یافتنِ آثاری مشابه به کشفیات کوهستان آلتای در جوار اینجا امیدوارند. مومیایی های پیدا گردیده در آلتای با طلا پوشش یافته و توسط هوای خشک کوه ها و کتله های یخِ اغلب متشکل در داخل گور ها، کاملاً سالم  باقی مانده اند.

در جنوب کوه های سایان میان سابیریا و مغولستان، جمهوری خود مختارِ فدراسیون روسیه تووا قرار دارد. اکثر شهروندانِ تووا اکنون بعد از فروپاشیِ شوروی  دوباره مثل صد ها سال قبل در خیمه های سنتیِ خویش موسوم به یورته زندگی می کنند. این نوع زندگی  با طبیعت، روش بود و باش قبلیِ مردم تووا بوده است.

جمهوری تووا با جلگه های پهناورش آدم را به تفکر وا می دارد. تأمل در بارۀ فرهنگ، طبیعت، تمدن وبیابان های بی آب و علف. آیا اقوام مسکون گزین در یک سرزمین  واقعاً از کوچیانِ خانه بدوشِِ پیشین پیشرفته‌ترند؟

ساختمان گورها و محل های نیایش بدین اشاره دارند که دربعضی مناطقِ اینجا فرهنگ  ماقبل تاریخی  پیشرفتۀ موجود بوده است.

زمانی که در بارۀ اقوام سکا،هون،آوار و حتی ترک و مغول می اندیشیم باید بدانیم که آنها مکرراً از جلگه های پهناور آسیا و اروپا  تا اروپای شرقی و مرکزی پیشروی کرده  و موجب تغییرات زیادی در آنجا گردیده اند. شاید مثلاً در مصر از دیدگاه تاریخ بشری آثار با اهمیت تری انکشاف یافته بوده باشد،اما اگر بخواهیم تاریخ مردم اروپای مرکزی را درک کنیم، باید مسایل مربوط به آنرا جدی تر بررسی نمائیم و توجه خویش را بسوی این اقوام بیشتر معطوف گردانیم.

اقوام شرق بر تاریخ اروپا تأثیر مهمی برجای گذاشته اند.این گور های بزرگ یا کورگان نمایانگرِ دانش و فرهنگ آنهاست؛ فرهنگی که اغلب جنگ را دربر می گرفت و اقوام مقیم ومسکن گزین زیادی با فرهنگ پیشرفتۀ خویش نمی توانستند در برابر آن ایستادگی  کنند.

امر مسلم این می باشد که سه هزار سال قبل یک امپراطوریِ  و تمدن قدرتمند بنام اورارتو در دامنۀ کوه مرتفع ارارات در ارمنستان  وجود داشت. بنابر روایاتی کشتیِ حضرت نوح (ع) در قلۀ  همین کوه  به زمین نشسته است.   

حصار ایربونی که آغاز تأسیس شهراریوان شمرده می شود،  ۷۸۰ سال پیش از میلاد احداث گردیده است. این حصارموجب قدرتمندیِ اهالیِ "اورارتو" گردید.شاهزادگانِ اورارتو قصر ها را مسکونی ساختند.آنها با پوشش کاهیِ سقف خانه، درجۀ حرارت اتاق ها را همواره سرد و مطبوع نگه می داشتند.

امپراطوری شرقیِ اورارتو در دامنۀ ارارات توسط سه رب النوع محافظه می شد... و طبعاً توسط حصار ظاهراً غیر قابل تسخیرش.

اورارتو که درحوزۀ مثلثِ کشورهای امروزۀ  ترکیه، ایران وارمنستان قرار داشت، درزمان جماهیرشوروی برای پژوهشگران غرب ممنوع الورود بود .بعد از فروپاشیِ  شوروی برای غربی ها امکان فعالیت در ارمنستان میسر گردید.

پژوهشگران درینجا یک برج و باروی  نهفته در زیر خاک را کشف نموده اند.این سنگر در نگاه اول تپۀ سنگیِ  به مساحت چهار کیلومتر مربع  بنظر می رسد. حصار ها، دروازه ها و برج های نگهبان تنها در تصور باستان شناسان  تجسم پیدا می کنند.

علت اعمار یک قلعۀ بزرگ درین منطقۀ  غیر مسکونی توسط شاهان اورارتو چه بوده است؟ آیا آنها از سوارکارانِ آمده از شرق می ترسیدند؟

موجودیت ثروت های طبیعیِ مثل حیوانات، زمین جهت کشاورزی و چوب درین منطقه علت اصلی تصرف وی توسط اَرگیشتی پادشاه "اورارتو" بوده است. وی جهت حفظ درازمدت این مُلک، این دژ مستحکم را بوسیلۀ زندانیان جنگی و اسیران اعمار نمود؛ درآن یک مرکز اداری بناکرد و مردم  را به پرداخت مالیات هنگفتی  وادار ساخت.

در قسمت بنای دژهوروم تنها کار مهندسان اورارتایی قابل تمجید نمی باشد، بلکه باید فشار های متدوامِ بار های گذاشته شده برشانه های مردمِ مقیم اینجا وتغییرات صورت پذیرفته  در محیط زیستِ آنزمان نیز مدنظر گرفته شود. برای اعمار این قلعه، دست کم به یک جنگل متوسط نیاز می رفت. بدینترتیب  غارتِ منابع طبیعی منطقه در آنزمان آغاز شده بود که اکنون به بی جنگلیِ آن انجامیده است. مقیم بودن همواره نخستین گام جهت غارت محیط زیست بشمار می رود.

اورارتایی ها با غارتِ منابع طبیعی  ومسکن گزین شدن ، خود  موجب انقراض خویش  گردیدند؛ ضربۀ کشنده را بر آنها  اما سوارکارانِ شرقیِ اسرار آمیز وارد کردند.بدین گونه بود که  یکی از پر شکوه ترین قلعه های مجلل آنها بنام کارمیر بلور نیز قربانیِ تدابیر حملاتیِ سکا ها گردید.

اوروتایی ها با استحکام حصارهای خویش در برابر کوچی های بدویِ سوارکار، خود را مطمئن احساس می کردند. این اطمینان آنها اما اشتباهی بیش نبود. سکا ها دروازۀ مستحکم ورودی را آگاهانه بجایش نصب باقی گذاشته اند.

آنها حملۀ غافلگیرانۀ خویش را از یک محل ضعف این قلعه یعنی از یک دروازۀ جانبی آغاز می نمودند و تیرهای آتشین را از بالای اسبهای چالاک خود پرتاب می کردند.  این سوارکاران که تیر های شان  قلعه را به یک جهنم سوزان مبدل می ساخت، خود به دشواری  می توانستند هدف قرار بگیرند.

سکا ها از هرج و مرج بهره جسته  به دروازۀ فرعی حمله می بردند و ازین راه به مخازن اورارتایی ها نفوذ می کردند. هدف آنها غارت گنجینه های این قوم بود.سکا ها قبل از سوختن همۀ غنایم، آنچه را که می توانستند با خود می بردند بدون اینکه رب النوعانِ اروراتایی ها به این قوم کمی  کرده باشند.

بدین شیوه یک قلعۀ مستحکم و مجلل کاملاً طعمۀ حریق گشت.امروز تنها قسمت های باقیماندۀ خشت های آتشفام را می توان از آنزمان دید و بس. "کارمیر بلور" نام این محل ، که تل سرخ  معنی می دهد نیز از روی رنگ همین خشت ها گرفته شده است.

سکا ها، قوم اورارتا را ضعیف ساخته بودند.امپراطوریِ قدرتمندِ شان از درون منحل گردید.آنها قلعۀ"هوروم" را بدون جنگ به سکا ها واگذار گردیدند و دو جهانِ متفاوت با هم روبرو شدند، زیرا کوچی های ظاهراً بدوی برای این  امپراطوریِ متمدن  و بی تحرک گزینۀ دیگری باقی نگذاشته بودند.آیا این حالت استثنایی بود.

اندریاس فورت وَنگلر باستان شناس دیگر آلمانی در منطقۀ از کشور گورجستان و فاصلۀ دوصد کیلومتری این محل آثار یک تمدن ناشناختۀ مدفون را ردیابی  می کند.  بخش بیشتر این منطقۀ تا کنون حفاری نشده توسط پزوهشگران مورد کاوش قرار نگرفته است.همۀ کار ها درینجا راهگشای عملیاتِ آینده می باشد.

فورت وَنگلر با گرهی از متخصصان  که بگفتۀ مغرورانۀ خودش هریکی  در رشتۀ خویش استادی ماهراند به رهبری  وی، یک شهرک دورۀ تاریخیِ آهن را از زمان ۷۰۰ سال پیش از میلاد، از زیرِ خاک بیرون کشیده اند.

آنها یک سال پیش به آثار باقیماندۀ یک خانۀ رعیتی یا ملکِ زراعتی، از یک فرهنگِ هنوز بی نام روبرو شدند. کاوش ها اکنون درآن منطقه بطور منظم ادامه می یابند. از یک قشر به ضخامت سه سانتی متر به قشر دیگر.

باستان شناسان که مرتباً به قبور برمی خوردند، اسکلت های چند کودک را از دورۀ تاریخیِ آهن کشف می کنند. علت مرگِ این اطفال چه بوده است؟

کاوشگران علاوه از نوک های تیر که نشانۀ بدون تردیدِ  قوم سکا ست، آثاری از یک آت شسوزی  را در آنجا می یابند. برای اندریاس فورت وَنگلر موضوع روشن می باشد. وی می کوشد یک رویداد ۲۶۵۰سال پیش را دوباره  نزدش مجسم گرداند.

 نباید فراموش کرد که سکا ها ابزار مؤثری در اختیار داشتند.این اسلحه  با نوک کج و زهر آلود خویش بسیار ناخوشایند و اغلب با زهرِ پوسیدگیِ اجساد، آغشته بوده است. تیرخوردگان بدون هیچگونه احتمالی برای زندگی، پس از مدت کوتاهی جان می سپردند. ما این وضع را درینجا مشاهده می کنیم. سکا ها این کودکان را مورد حمله قرار داده  و سپس همه چیز را آتش زده اند.

لاشه های حیوانات درینجا هرسو افتاده است؛ یا مردم منطقه ربوده شده  و یا اینکه قبل ازحملات فرار نموده اند. مطمئناً  باید حادثۀ وحشتناکی اتفاق افتاده باشد. زمانی آدم می تواند  وضع رادر ذهنش تصور بنماید که درینجا زندگی بکند و مورد تاخت و تاز اقوام سوارکارِ مناطق دور قرار گیرد.مردم منطقه  ازین حالت بیم می ورزیدند، زیرا در برابر این حملات  اصلاً آمادگی نداشتند. سکا ها بر اقوام مسکونی گورجستان نیز همچون بالای باشندگان ارمنستان در ساحۀ جنگ زیاد برتری داشتند.

باستان شناسان در گورجستان، ارمنستان و سایبریا در جستجوی حل معمای گذشتۀ بشریت اند.سفرهای دور و دراز و شرایط اقلیمیِ دشوارثابت می کند  که ساحۀ باستان شناسی بالاتر از تنها ترمیم ظروف و حصارها را دربر می گیرد. کشف فرهنگ های مفقودالاثر و پیام آنها موضوع اصلیِ این دانش می باشد. فرهنگ نشئت گرفته از جلگه های پهناورِ آسیا بیشتر از آنچه تا کنون گمان برده می شده است با تاریخ اروپا ارتباط دارد. برای حصول یک تصویر اصولی و اساسی از تمدن اروپا، کشف و حل اسرار نهفته در اعماق گسترۀ شرق اهمیت زیادی را  برخوردار می باشد.

تبارسوارکاران جلگه های شرق اغلب با دیدی متکبرانه، وحشی یاد می گردیدند. این مردم را که دربسیاری از مسایل بر اقوام مسکونی برتری داشتند، تنها بدلیل تفاوت های شان،دیگران  به دیدۀ تحقیر می نگریستند. هرچند که هیچ قصری ازین اقوام  تا کنون برجای نمانده است، اما آنها به محیط زیست  نیز دستبرد نزدند  و به تعبیرامروزی دارای طرحی گزینه برای زندگی بوده اند. بشر امروزی به همین دلیل  می تواند ازین سوارکاران مرموز نیز روش زندگی را بیاموزد.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...