پیشگوی سیاه!

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

 آیا این جعبه ی سیاه می تواند آینده را پیش بینی کند؟

 

ظاهرا این دستگاه چهار ساعت قبل از حملات 11 سپتامبر به مرکز تجارت جهانی، از وقوع آن اگاه شده بود......

در انتهای زیرزمین قدیمی یک گتابخانه در دانشگاه در ادینبرگ، جعبه کوچک سیاهی وجود دارد که تقریبا به اندازه ی دو پاکت سیگار است که کنار هم قرار گرفته باشند. این جعبه دائما اعدادی را به طور تصادفی و بدون ترتیب، تولید کرده و نشان می دهند.

با نگاه اول، این جعبه بخشی معمولی از یک وسیله به نظر می رسد. در مرکز این جعبه که با یک قاب فلزی پوشیده شده است، یک ریز تراشه قرار دارد که پیچیده تر از ریزتراشه هایی که در ماشین حساب های جیبی امروزی وجود دارد، نیست.

اما طبق گفته ی گروه کثیری از دانشمندان صاحب نظر جهان، این جعبه قدرتی کاملا استثنایی دارد. آن ها ادعا می کنند که این جعبه به منزله ی چشم دستگاهی است که به نظر می آید توانایی نگاه به آینده و پیش بینی رویدادهای مهم جهان را با دقتی بالا داشته است.

ظاهرا این دستگاه چهار ساعت قبل از حملات 11 سپتامبر به مرکز تجارت جهانی، از وقوع آن ها آگاه شده است. اما در جو پرالتهاب نظریه های آن زمان در مورد توطئه، به سرعت این ادعاها رد شد. اما در دسامبر 2004، به نظر رسید که دستگاه، سونامی آسیا را درست قبل از زلزله در آب های عمیق که باعث وقوع آن فاجعه هولناک شد، از پیش خبر داده بود.

اکنون، حتی شکاکان نیز قبول دارند که این جعبه ی کوچک ظاهرا توانایی های غیر قابل توجیهی دارد.

دکتر "راجر نلسون"، محقق ممتاز دانشگاه پرینستون در ایالات متحده آمریکا و رئیس طرح تحقیقاتی مربوط به پدیده ی "جعبه سیاه" است. او می گوید:"این چیزی است که می تواند جهان را در حیرت فرو ببرد."

در تلاش برای فهمیدن اینکه چه اتفاقی می افتد، ما در مراحل اولیه هستیم. در واقع، تیری در تاریکی پرتاب می کنیم. تحقیقات دکتر نلسون که "پروژه آگاهی جهانی" نام گرفته است، در اصل از طرف دانشگاه پرینستون حمایت می شود و روی یکی از شگفت آور ترین آزمایش های طول تاریخ متمرکز شده است. هدف این پروژه، پی بردن به این موضوع است که آیا انسان ها در یک ضمیر ناخودآگاه با هم شریک هستند؟ آیا همه ی ما می توانیم بدون آنکه متوجه باشیم، از آن بهره بگیریم؟ دستگاه هایی شبیه به جعبه سیاه ادینبرگ، احتمال وسوسه انگیزی را مطرح می کنند و آن اینکه احتمالا دانشمندان، ناخودآگاه راهی را برای پیش بینی آینده کشف کرده اند. با وجود اینکه افراد زیادی، اهداف پروژه را دست نیافتنی فرض می کنند، این پروژه تاکنون 75 دانشمند معتبر از 41 کشور مختلف را به خود جذب کرده است. محققان دانشگاه پرونستون- جایی که اینشتین بیشتر اوقات عمر کاری اش را در آنجا گذرانده- در کنار دانشمندانی از دانشگاه های بریتانیا، هلند، سوئیس و آلمان روی این مسئله کار می کنند. همچنین این پروژه دقیق ترین و طولانی ترین تحقیقی است که تاکنون بر روی نیروهای غیر عادی ناشناخته انجام شده است.

"دیک بیرمن"، فیزیکدان دانشگاه آمستردام، می گوید: "اغلب پدیده های غیر عادی، اگر به مدت کافی مطالعه شوند، از بین می روند، اما این اتفاق برای پروژه ی آگاهی جهانی نمی افتد." اساس این پروژه، با کار شگفت انگیز پروفسور "رابرت یان" از دانشگاه پرینستون در اواخر دهه 1970 پایه گذاری شد. او یکی از اولین دانشمندانی بود که این پدیده ی غیر عادی را جدی گرفت. وی با توجه به کنجکاوی که درباره ی چیزهایی مثل تله پاتی، دورجنبانی-نیروی فراروانی فرضی برای حرکت اشیا بدون استفاده از نیروی جسمانی بدنی- و حس ششم داشت، مصمم بود که این پدیده را با استفاده از جدیدترین فناوری موجود مطالعه کند.

یکی از این فناوری های جدید، جعبه سیاهی با ظاهر معمولی به نام "مولد رویداد تصادفی" است. این دستگاه از فناوری رایانه ای استفاده می کرد تا یک رشته ی کاملا تصادفی از دو عدد صفر و یک را تولید کند، تقریبا شبیه به یک دستگاه سکه انداز الکترونیکی.

الگوی این صفر و یک ها (ماکزیمم ها و مینیمم ها) می توانستند به صورت یک منحنی چاپ شوند. قوانین احتمالات این طور بیان می کنند که مولد ها باید تعداد مساوی صفر و یک را پشت سر هم نشان داده و با یک خط تقریبا صاف، روی نمودار نمایش داده شود. هرگونه انحراف از این تعداد مساوی به یک منحنی صعودی منجر خواهد شد.

در اواخر دهه 1970، پروفسور یان تصمیم گرفت در مورد این موضوع مطالعه کند که آیا نیروی فکر انسان به تنهایی می تواند به طریقی در استنباط دستگاه و تولید این رشته از اعداد مداخله کند یا نه. او از میان عموم افراد جامعه، به صورت تصادفی، تعدادی را انتخاب کرد و از آن ها خواست که ذهنشان را روی دستگاه مولد اعدد او، متمرکز کنند. در واقع او از آن ها می خواست که سعی کنند دستگاه را وادار کنند که یک های بیشتری نسبت به صفرها تولید کند.

در آن زمان، این نظر نامعقولی بود. اما نتایج مثبت حاصل از این کار، حیرت انگیز بودند، هرچند تا به حال توضیح قانع کننده ای برای این نتایج ارائه نشده است.

براساس تمامی قوانین شناخته شده علم، نباید این اتفاق رخ دهد، اما این اتفاق افتاده و باز هم اتفاق خواهد افتاد.

دکتر نلسون علاوه بر کار در دانشگاه پرینستون، بعدها کار پروفسور یان را با استفاده از دستگاه های نمایش تصادفی اعادا، بر روی ضمیر گروهی افراد که در آن زمان در آمریکا بسیار رایج بود، ادامه داد. باز هم نتایج مبهوت کننده بود. به طور کلی، افراد زیادی می توانستند تغییرات چشمگیری را در الگوهای تولید اعداد به وجود آورند و آن زمان به بعد، دکتر نلسون درگیر این پروژه شد.

او 40 نمونه از دستگاه مزبور را از سراسر جهان با استفاده از اینترنت به رایانه آزمایشگاهش در پرینستون متصل کرد. این دستگاه ها، هر روز بدون وقفه کار می کردند و میلیون ها بیت اطلاعات مختلف تولید می کردند. اکثر اوقات، نمودار نتایج به دست آمده از این اطلاعات، کم و بیش شبیه یک خط صاف به نظر می رسید.

اما در 6 سپتامبر 1997، اتفاقی کاملا غیر عادی رخ داد. هنگامی که دستگاه ها در گوشه و کنار جهان شروع به گزارش انحراف زیادی از حد متوسط کردند، نمودار به سرعت رو به بالا رفت و افزایش ناگهانی و قابل ملاحظه ای در ترتیب اعداد نشان داد. آن روز از لحاظ تاریخی نیز مهم بود. چون آن روز، همان روزی بود که حدود یک میلیارد نفر در سراسر جهان، شاهد تشییع جنازه شاهزاده "دیانا" در صومعه وست مینستز بودند. دکتر نلسون متقاعد شد که این دو حادثه، باید به طریقی به یکدیگر مرتبط باشند.

آیا او می توانست پدیده ی کاملا جدیدی را کشف کند؟ آیا طغیان شدید عاطفی میلیون ها نفر می توانست روی خروجی دستگاه های او تاثیر بگذارد؟ این اتفاق چگونه امکان پذیر بود؟ دکتر نلسون از ارائه توضیح درباره ی آن عاجز بود.

بنابراین در سال 1998، او دانشمندان را از سراسر جهان گرد هم آورد تا با کمک آن ها، یافته هایش را تحلیل کند. آن ها نیز از پاسخ عاجز بودند و مصمم بودند که کار پروفسور یان و نلسون را به طور عمیق تری گسترش دهند. به این ترتیب پروژه ی آگاهی جهانی متولد شد.

از آن هنگام پروژه به شدت گسترش یافت، به طوری که تمام 65 دستگاه موجود در 41 کشور جهان، دائما برای ادامه بررسی ها عضو جدید می پذیرند تا به عنوان چشمان پروژه عمل کنند.

 تاکنون در مقیاس یکسان، نتایج، شگفت انگیز و غیر قابل توضیح بوده اند. چرا که در طی روند آزمایش، دستگاه ها از تمام رویداد های مهم جهان هنگامی که در شرف وقوع بودند، آگاه می شدند; از بمباران یوگوسلاوی توسط ناتو گرفته تا فاجعه زیر دریایی کورسک (Kursk، همونی که به گل نشست و تمام خدمش به خاطر تمام شدن اکسیژن خفه شدن) و یا انتخابات بلاتکلیف آمریکا در سال 2000. دستگاه ها همچنین به طور مرتب جشن های بزرگ جهانی را نشان داده اند، مانند جشن سال نو. اما این پروژه بزرگترین معما را در مورد 11 سپتامبر 2001 مطرح می کند.

هنگامی که جهان ساکت ایستاده و وحشت حملاتی که در نییورک رخ داده بود را نظاره می کرد، برای دستگاه ها اتفاق عجیبی در حال روی دادن بود.

دستگاه ها نه تنها حملات را همان طور که عملا اتفاق افتاده بودند ثبت کردند، بلکه تغییر خاصی در الگوی اعداد درست چهار ساعت قبل از آنکه دو هواپیما به برج های دوقلو برخورد کنند، نشان دادند. به نظر می رسید که این دستگاه ها به این موضوع پی برده بودند که حادثه ای بزرگ و تاریخی در شرف وقوع است، حتی قبل از آنکه مهاجمان سوار بر هواپیما شوند.

دکتر نلسون می گوید: "در آن زمان من متوجه شدم که کار زیادی در پیش رو داریم."

چه اتفاقی می توانست بیافتد؟ آیا اتفاق غیر عادی ای بود؟

ظاهرا این طور نبود. چون در هفته های پایانی دسامبر 2004، دستگاه ها بار دیگر روال عادی خود را از دست دادند. 24 ساعت بعد، زلزله ای در اعماق اقیانوس هند موجب وقوع سونامی شد که جنوب شرقی آسیا را ویران کرد و جان حدود 250 هزار نفر را گرفت.

بنابراین، آیا پروژه آگاهی جهانی وقعا می توانست آینده را پیش بینی کند؟

افراد بدبین به این نکته اشاره می کنند که همیشه تعدادی رویداد جهانی وجود دارد که می تواند برای توجیه مواقعی که این دستگاه ها به طور نامنظم کار می کنند، استفاده شود. با تمام این موارد، جهان ما گاهی پر از جنگ ها، وقایع ناگوار و حملات تروریستی است و گاهی شاهد برپایی جشن های جهانی است. آیا دانشمندان صرفا تلاش می کنند تا به الگوهای موجود در اطلاعات پردازش نشده دست پیدا کنند؟

گروهی که بر روی این پروژه کار می کند، تاکید می کند که این طور نیست. آن ها ادعا می کنند که از میان برداشتن و کشف چنین روابطی تنها با استفاده از ریاضیات قوی و روش های دقیق آماری ممکن است.

دکتر نلسون می گوید: "ما بینهایت مشتاقیم که بدانیم اشتباه کرده ایم. اما نتوانسته ایم هیچ اشتباهی پیدا کنیم و هیچ کس دیگری هم اشتباهی پیدا نکرده است."

اطلاعات ما به وضوح نشان می دهد که احتمال دستیابی اتفاقی به این نتایج، یک در میلیون است.

این موضوع بسیار مهم است. اما بسیاری از افراد همچنان در مورد صحت آن در شک هستند. پروفسور "کریس فرنچ" روان شناس و کسی که بیشترین شک را در مورد این پروژه دارد، می گوید: "پروژه آگاهی جهانی، نتایج واقعا چشمگیری را دربرداشت که نمی توان بی درنگ آن ها را رد کرد. من هم درگیر کارهای مشابهی هستم، تا ببینم که به همان نتایج می رسیم یا نه. ما هنوز موفق نشده ایم این کار را انجام داده و در مراحل اولیه تحقیق هستیم. شاید عجیب باشد اما چیزی در قونین فیزیک نداریم که امکان پیش بینی آینده را رد کند."

در حد نظریه، این احتمال وجود دارد که شاید زمان تنها به جلو حرکت نمی کند بلکه به عقب نیز حرکت می کند و اگر زمان مانند جزر و مد دریا نوسان داشته باشد، شاید پیش بینی حوادث مهم جهان ممکن باشد. در واقع ما باید بتوانیم چیزهایی را که در آینده اتفاق می افتد، در خاطر خود داشته باشیم. پروفسور بیرمن از دانشگاه آمستردام می گوید: "شواهد زیادی وجود دارد که زمان ممکن است به عقب برگردد (البته ایشون نظر شخصی خودشون رو گفتن و در علم فیزیک احتمال برگشت به گذشته ده میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد.... بار از رفتن به آینده کم تره.خ)" و اگر احتمال آن در فیزیک وجود داشته باشددر ذهن ما نیز می تواند اتفاق بیافتد. به اعتقاد پروفسور بیرمن، همه ی ما می توانیم آینده را پیش بینی کنیم، اگر فقط می توانستیم از قدرت نهفته ی ذهنمان استفاده کنیم. شواهد جالبی در تایید این نظریه وجود دارد.

دکتر "جان هارت ول" در دانشگاه اوترخت، اولین کسی بود که این حقیقت را کشف کرد که افرادی می توانند از آینده آگاه شوند. در اواسط دهه ی 1970 او الگوی ذهنی افراد را از طریق دستگاه های اسکن بر هم منطبق کرد و در نتیجه توانست الگوی فکری آن ها را بررسی کند.

او با نشان دادن کاریکاتورهای تحریک آمیز و ناراحت کننده به آن ها، کار را شروع کرد. دستگاه ها، فکر افراد مورد مطالعه را، درست زمانی که به شدت به تصاویر پیش رویشان واکنش نشان می دادند، ثبت کردند. این واکنش ها قابل پیش بینی بود. واقعیتی که توضیح دادنش بسیار مشکل است، این است که در بیشتر موارد، پبت این الگوهای شگرف، حتی چند ثانیه قبل از اینکه تصاویر نمایش داده شوند، شروع شد. گویا افراد مورد مطالعه دکتر هارت ول، به نحوی آینده را پیش بینی می کردند و تشخیص می دادند که چه زمانی تصویر زننده ی بعدی نشان داده می شود. این جریان، غیر عادی و ظاهرا توجیه ناپذیر بود.

اما 15 سال طول کشید تا فرد دیگری کار دکتر هارت ول را تکمیل کند، هنگامی که "دین رادین" یک محقق که در آمریکا مشغول به کار بود، افراد را به دستگاهی متصل می کرد که مقاومت پوستشان را نسبت به الکتریسیته اندازه گیری می کرد.

رادین هنگامی که مقاومت پوست را اندازه گیری می کرد، آزمایش های "واکنش به تصاویر" دکتر هارت ول را تکرار کرد. باز هم افراد چند ثانیه قبل از اینکه تصاویر تحریک آمیز به آن ها نشان داده شود، شروع به نشان دادن واکنش کردند.

این موضوع کاملا غیر ممکن بود، یا این که او، این گونه فکر می کرد، بنابراین آزمایش‌ها را تکرار کرد و باز هم همان نتایج قبلی را به دست آورد.

پروفسور بیرمن می گوید: "من هم باور نمی کردم. بنابراین خودم این آزمایش ها را تکرار کردم و همان نتایج را گرفتم. حیرت زده شده بودم و بعد از این جریان عمیق تر به ماهیت زمان فکر کردم." برای اینگه شگفتی موضوع روشن شود، پروفسور بیرمن می گوید که: "آزمایشگاه های پیشرفته اکنون نتایج مشابهی را به دست آورده اند، اما تاکنون آن ها را عرضه نکرده اند!؟"

او می گوید: "آن ها برای اینکه مورد تمسخر واقع نشوند، یافته هایشان را منتشر نخواهند کرد. به همین دلیل، من تلاش می کنم تا همه ی آن ها را ترغیب کنم که در یک زمان همه با هم یافته هایشان را منتشر کنند. این کار باعث می شود که حداقل گستره ی تمسخرها کم تر و خفیف تر باشد." چنانچه حق با پروفسور بیرمن باشد، آزمایش ها، دیگر خنده دار نخواهند بود.

ممکن است این نتایج به فراهم کردن یک پایه علمی محض برای چنین پدیده های عجیبی مانند آشنا پنداری، حسس ششم و موارد زیادی از کنجکاوی های دیگر که همه ما گاهی اوقات تجربه کرده ایم، کمک کنند.

همچنین ممکن است این احتمال جالب تر و دور از ذهن را پدید آورند که روزی بتوانیم نیروهای فراروانی را با استفاده از دستگاه هایی که می توانند در جریان ضمیر ناخودآگاه ما قرار بگیرند، اصلاح کرده و توسعه دهیم، دستگاه هایی مثل این جعبه سیاه کوچک در ادینبرگ.

درست همان طور که موتورهای مکانیکی را ساخته ایم تا جایگزین نیروی جسمانی شود، می توانیم روزی وسیله ای بسازیم که بتواند توانایی های فراروانی نهفته مان را افزایش داده و آن ها را تعبیر کند؟

دکتر نلسون خوشبین است، اما نه در کوتاه مدت، او می گوید: "ممکن است ما بتوانیم پیش بینی کنیم که یک رویداد جهانی مهم در شرف وقوع است، اما دقیقا نمی دانیم چه اتفاقی می خواهد بیفتد یا کجا قرار است اتفاق بیفتد."

به عبارتی می توان گفت که ما هنوز دستگاهی نداریم که بتوانیم به CIA بفروشیم!!

اما برای دکتر نلسون، صحبت کردن درباره ی چنین دستگاه های فراروانی_ با توانایی پی بردن به رویدادهای جهانی یا حملات تروریستی_ نسبت به معانی ضمنی کارش به عنوان یک انسان، از اهمیت بسیار کم تری برخوردار است.

چون ظاهرا چیزی که آزمایش های او ثابت میکند، این است که با این که همه ما به طور انفرادی عمل می کینم، به نظر می رسد که در چیز بسیار بسیار مهم تری شریک هستیم: در آگاهی جهانی.

او می گوید: "ما یاد گرفته ایم که جانوران عجیب الخلقه فردگرایی باشیم. ما با جامعه کار می کنیم تا خودمان را از یکدیگر متمایز کنیم. این درست نیست. ممکن است ما خیلی عمیق تر و بیشتر از چیزی که فکر می کنیم، با یکدیگر ارتباط داشته و متصل باشیم."

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...