حاملان عرش

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

دسته دیگرى از فرشتگان که کارشان یکى از کارهایشان تسبیح خداوند و استغفار براى مومنان است، حاملان عرش خدا هستند:

الذین یحملون العرش و من حوله یسبحون بحمد ربهم و یومنون به یستغفرون للذین امنوا... آنان که عرش را حمل مى کنند و کسانى که در اطراف آن هستند براى سپاس خدا، او را تسبیح مى گویند و به او ایمان دارند و براى مومنان طلب بخشش و مغفرت مى نمایند....

اما این که عرش چیست؟ اقوال مختلفى مطرح شده، لکن آن چه مسلم بوده و مورد اتفاق است، به معناى تخت سلطنتى جسمانى نیست.

عرش در زباس فارسى مرادف است با تخت سلطنتى و در قرآن کریم بیست و دو مرتبه لفظ عرش آمده است، اما در هیجده آیه از عرش خداوندى با اوصاف: عظیم، کریم، و مجید سخن میان آمده است (273) و با وجود کثرت اشاره به عرش، قرآن کریم از توضیح مفهوم این واقعیت ساکت است.

علامه محمد باقر مجلسى (ره ) در اوایل جلد پنجاه و هشتم بجار الانوار در مورد عرش و کرسى مى‌فرماید:

بدان که تخت شاهى در این تمجهان مظهر قدرت پادشاهان است، ولى خداى سبحان منزه از مکان است، نه تختى دارد و نه کرسى که بر آن بنشیند و این دو عنوان که بر برخى از آفریده هاى او به حسب مناسبت اطلاق شده‌اند به چند معناست:

1- دو جسم برزگ فراز هفت آسمان. آن دو جسم به این دو نام خوانده شدند، چون احام و تقدیران خدا از آنها تراود و فرشته هاى کروبیان و مقرب و ارواح پیامبران و اوصیا گرد آنهایند و هر که را خدا خواهد به خود نزدیک سازد بدان ها بالابش برد، چنان که فرمان ها احکام شاهان و آثار سلطنت وعظمت آنان از تخت و کرسى آنهاست و مقربان آستان و خاصان آنها را به گرد آنها چرخند و نیز چون آن دو بزرگ‌ترین آفرید جهانند و انوار عجیب آثار غریبه مخصوص به خود دارند، دلالتشان بر وجود خدا و علم و قدرت و حکمتش بیش از اجسام دیگر است و از این رو، مخصوص بدین نام شدند و حاملان آنها در دنیا گروهى فرشته‌اند و در آخرت یا فرشته‌هایند یا انبیاى اولواالعزم و او صیاى بر گزیده، چنان که دانستى و بسا مقصود ازحمل در آخرت این باشد که در قیامت، عرش بدیشان بر پاست و اینان حکام و نزدیکان به آنند.

2- علمو دانش. چنان که در بسیارى از اخبار بدان تفسیر شدند، چون منشا ظهور خدا بر خلقش، دانش و شناسایى است و آن وسیله تجلى خدا بر عباد است و گویى هرش و کرسى باشند و حامل آن پیامبر و ائمه (علیه السلام ) هستند که خزان علم او در آسمان و زمینش مى باشند، به خصوص آن چه مربوط به شناخت اوست.

3- حقیقتى محیط به همه آفریده‌هاى او. چنان که صدوق فرموده و از برخى اخبار استفاده مى‌شود؛ زیرا هر چه در زمین و فراز آنهاست آیات وجود خدا و نشانه هاى قدرت اویند و آثار وجود و فیض حکمت آن حضرت. پس همه آفریده‌ها، عرش عظمت و جلال او هستند و وسیله تجلى صفات کمالش بر عارفات. و این معنایى است که معصوم به خاطرم رسید: و ارتفع وفق کل منظر؛ و او بالاتر از هر دیدگاهى است.

4- هر یک ازاوصاف کمال و جلالش عرش اوست، زیرا قرار گاه عظمت تو جلال او هستند و وسیله ظهورش بر بنده‌هایش به اندازه استعدادشان، و او را عرش دانش و عرش قدرت، رحمانیت، رحیمیت، وحدانیت و عرش تنزه است، چنان که در روایات آمده است.

5- دل پیامبر و او صیا و مومنان کامل. چنینى دل‌هایى قرار گاه محبت تو معرفت خدایند، چنان که در روایت آمده: قلب المومن عرش الرحمن و نیز در حدیث قدسى است:

لم یسعنى سمائى و لا ارضى، و وسعنى قلب عبدى المومن

در هر صورت اطلاق عرش و کرسى بر برخى معانى به واسطه تصریح در خبر یا قرئن دیگر منافات ندارد با وجوب اعتراف به معناى اول که از ظاهر اگثر آیات و روایات ظاهر مى‌گردد، چنان که در سطور گذشته به این معنا اشاره شد که این دو لفظ تحمل جمیع معانى ظاهرى و باطنى را دارند.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...