شاید

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

با سلام مجدد 

از مدتها پیش که اندیشه راه اندازی این وبلاگ را در  ذهن می‌پروراندم، همواره یک نکته ذهن مرا به خود  مشغول کرده بود و آن بحث تفسیر بود. تمامی زبانهای بشری با توجه به مکان و زمان و شرایطی خاص بوجود آمده اند  و مسما حتی زیرمجموعه های یک زبان دارای تفاوتهایی هست که گاهی این تفاوتهای مرزهای بزرگی دور  زبانها کشید است. بطور  مثال در همین نزد یکی ما منطقه ای داریم که دارای سه گونه مختلف از زبان ترکی میباشند. آذربایجان ایران، کشور آذر بایجان و ترکیه که گاهی بطور  مثال در زبان ترکی استانبولی کلماتی بکار می روند که آذی زبانها بجای آن از لغات دیگری استفاده می کنند  و چه بسا آن لغت را در زبان  استانبولی متوجه نشوند. 

حال بیایید انسهای معمولی را قیاس کنیم با درگاه بزرگ خداوند. مسلما از هیچ راهی قیاسی برای آن متصور نیست و ما حتی مثال خشخاش در  مقابل کوه هم در برابر خداوند نیستیم. حال فرض کنیم خداوند متعال یکبار این  مطالب را بر ای فرشته وحی فر موده (ترجمه کرده) و فرشته وحی هم یکبار  برای پیامبری ترجمه کرده و آن پیامبر هم در خور مردم زمان خود فرموده و هزاران سال از آن گذ شته و حال ما می خو اهیم آن را درک کنیم. 

بسیار متصور  است ما کیفیت ها و کمیت ها را به جای هم گرفته باشیم. زیرا فرض کنیم در  کتاب مقدس آمده است که خداوند زمین را در هفت روز آفرید. اگر مبنا را بر این بگیریم و بگوییم که درست است، آیا کسی نیست که بگوید که زمینی که هنوز آفر یده نشده تا به دور خود و خور شید بچرخد چگونه برایش روز شماری تصور می شود. 

از این مثالها زیاد است که می توان آورد. در مثال دیگر که کاملا مشخص است اراده خداوند فقط برای فهم بشر  قرار گرفته است: دست خداوند با جماعت است (یدالله مع الجماعه) این مثال کاملا نشان می دهد که صحبت های خداوند  اکثرا با توجه به حد شعور  ما قرار گرفته است و نه در حد لیاقت خود  خداوند. بنابراین شایسته است که مثالها را بفهمیم و سند را بر مبنای درک صحح از آنها قرار دهیم.  نمونه روشن  این  موضوع در  تاریخ  عیسی بن مریم است که در اکثر زمانها با مثالها با مردم صحبت می کرد. 

بنابراین بیایید خود را بالا بریم که خداوند در این راه  هیچ مانعی برای انسان قرار نداده است و نه آنکه از خداوند چیزی مثل خودمان بسازیم. خداوند از نیاز مبراست و این ما هستیم که به او نیلزمندیم. ما نمی‌دانیم که آیا این پدیده رخ  خواهد داد یا نه و یا کیفیت آن چگونه است ولی اخباری از وقوع آن در  دست می‌باشد. بغضی ها هم اعتقاد دارند بشر کاملا دچار افول تمدن شده و به اعصار قبل برمی گردد و این جنگ در  قالب تمدن قدی رخ خواهد دا. وگرنه این جنگ در این زمان با اسلحه مدرن غیرقابل تصور است. در اینجا  باید به بحث قدیمی جبر و اختیار اشاره کنم که  در این مور می شود گفت: اگر  جبر است که  بالاخره باید طرف دوم خوبیها یعنی بدی ها وجود داشته باشد وگرنه خوبی ها با چه گروهی می خواهد بجنگند. اگراختیار است ممکن است کسی بگوید خوب اختیار دست ما است و آنها را آشتی داده و جنگی پیش نمی آید و در  ضمن گروه بدها را به راه راست هدایت می کنیم. 

و نظر شخص خود م: نباید همواره از کلمه جنگ، جنگ فیزیکی را برداشت نمود، به نظر من شاید در  این منطقه آرماگدون دو گروه بزرگ خوبی ها بدی ها دستگاهها بزرگ تبلیغاتی به راه اندازند و در  نهایت خوبی ها بدی ها را از عاقبت کار خود آگاهی داده و آنها را به راه راست هد ایت کنند و این جنگ، نبرد روح خوبی ها با روح بدی ها باشد و شاید هم چیز دیگر. هر احتمالی ممکن است. 

امیدوارم دوستان عزیز هر  ایده و دیدگاه جدیدی در  اینزمینه دارند مرا از لطف خود محروم نسازند.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...